مخدره محترمه عزیزه
مرقوم اول شما وقتی عازم کربلا بودم رسید. مرقوم دوم امروز واصل شد. دیشب از کربلا مراجعت نمودیم. من و مصطفی رفتیم. صغری مریض بود، دیگران نیامدند. حالا خوب شده است لکن بسیار ضعف دارد. دیگران همه بحمد الله سلامت هستیم.
شما که رفتید هوا گرم شد؛ یک شب هم پایین آمدم ولی عجالتاً بد نیست و راحت هستیم. مصطفی برای اول ماه آمدند و حالشان خوب است. قبل از نامه شما، نامهای از فریده جان آمد و جواب دادم، ان شاء الله رسیده است. از قِبَل شماها همگی در کربلا و نجف زیارت میکنم و به همه دعا میکنم. خداوند تعالی همه را سالم و سعید قرار دهد. مصطفی شبها مرتباً اینجاست و روزها گاهی حسین میآید؛ امروز حسین و مریم آمدند. دیشب هم همگی اینجا بودند، چون از کربلا آمده بودیم. جای شما خالی است.
اقلیما پس از سلام میگوید شما زودتر بیایید که خیلی نبودن شما به ما اثر میگذارد؛ و میگوید شما مبلغ یکصد تومان از احمد بگیرید و بدهید دخترم. شما مطلب اقلیما را عمل کنید - یعنی هر دو مطلب را. اقلیم میگوید: «امانتیها را که به وسیله پسر آقای حاج شیخ عبدالعلی فرستادم، دخترم نوشته نرسیده است. شما تحقیق کنید که رسیده است یا گم شده»
به بچهها سلام برسانید. به احمد و محترمه ایشان هم. احمد نوشته بود: «بچه بینهایت بدگل است؛ شما هم نوشته بودید شبیه احمد است. جای دوری نرفته لکن در نامه دوم بود که به فامیل مادر رفته است؛ موجب خوشوقتی است.
صحیفه امام، جلد 2، صفحه 354
.
انتهای پیام /*