در دنیای اسلام جمود و تحجر فکری آثار زیان بخشی را به همراه داشته است، از جمله مهمترین نمودهای تحجر و جمود فکری تفکر «جدایی دین از سیاست» است که در چند دهۀ گذشته جوامع اسلامی را شدیداً تحت تأثیر قرار داده و آیندۀ بسیاری از آنان را رقم زده است، شیوۀ تفکر مبتنی بر نظریه «جدایی دین از سیاست» بسیار خطرناک است. این شیوۀ تفکر که ابتدا از سوی متحجرین و مقدس مآبها رواج یافت و سپس به علت تامین منافع استعمارگران مورد استقبال آنان نیز قرار گرفت، سبب شد تا این موضوع به یک فرهنگ غالب تبدیل شود. امام خمینی (س) در این باره می فرماید:
«این یک نقشه شیطانی بوده است که از زمان بنی امیه و بنی عباس طرح ریزی شده است و بعد از آن هم هر حکومتی که آمده است، تأیید این امر را کرده است و اخیراً هم که راه شرق و غرب به دولتهای اسلامی باز شد، این امر در اوج خویش قرار گرفت که اسلام، یک مسایل شخصی بین بنده و خدا است و سیاست از اسلام جداست.» (صحیفه امام؛ ج 16، ص 232)
تفکر جدایی دین از سیاست تعریفی خاص از دین است که احکام و دستورهای آن را در موزه های عبادات فردی، اصول اعتقادی و پاره ای از نصایح اخلاقی محدود ساخته و ارتباط و وابستگی آن با مسایل اجتماعی و امور سیاسی به کلی قطع می شود. در نتیجه این دیدگاه نه تنها از هر گونه دخالت نمودن مذهب در سرپرستی و ادارۀ جامعه جلوگیری می شود، بلکه بسیاری از احکام سیاسی ـ عبادی و اجتماعی اسلام را از زندگی مسلمین خارج می کند.
«آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه (فصول و عناوین فقهی) را که ملاحظه می کنید، هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است، باقیش مربوط به سیاسات و اجتماعات و معاشرات و این طور چیزهاست. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بعد را، بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو معرفی کرده اند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام به سیاست چه، سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند، محراب هم نمی گذارند برای ما باشد. اسلام دین سیاست است، حکومت دارد. بخشنامۀ حضرت امیر ـ کتاب حضرت امیر ـ به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست. دستورات پیغمبر و دستورهای امام علیه السلام در جنگها و در سیاست را ببینید چی دارد. این ذخایر را ما داریم.» (صحیفه امام؛ ج 5، ص 21)
تفکر جدایی دین از سیاست، موجب بی تفاوتی نسبت به کلیه امور اجتماعی و غفلت از اوضاع و احوال محیط می شود. این معضل سد بزرگی در راه گسترش و توسعۀ انقلاب اسلامی است.
امام خمینی (س) اسلام را دین سیاست می دانستند و فرمودند:
«اسلام دین سیاست است اصلش، اسلام را شما مطالعه دارید در آن، اسلام یک دینی است که احکام عبادیش هم سیاسی است، این جمعه، این خطبه های جمعه، آن عید، آن خطبه های عید، این جماعت، اجتماع، این مکه، این مشعر، این منی، این عرفات، همه اش یک مسایل سیاسی است. با اینکه عبادت اند، در عبادتش هم سیاست است، سیاستش هم عبادت است.» (صحیفه امام؛ ج 5، ص 132)
از نظر امام(س) عید فطر بعد از یک ماه روزه داری جشن میهمانی و عید برای ضیافت الهی و وصال است. جشن پیروزی بر هوای نفس و شیطان و موفقیت بر انجام دستور الهی می باشد.
« عید شریف فطر عید است برای ضیافة اللَّه، و عید شریف قربان عید است برای لقاء اللَّه و آن عید که ضیافة اللَّه است، مقدمه است برای لقاء اللَّه.»(صحیفه امام، ج18، ص: 118)
به برکت میهمانی الهی در ماه رمضان، روز عید فطر وحدت و همدلی در جامعه ایجاد می شود و مردم با اجتماع برای نماز عید و شنیدن خطبه های نماز، راه عزت و سربلندی در مقابل دشمنان جهانخوار را پیدا می کنند و تسلیم هوای نفس و شیطان نمی شوند.
« فطر، روزی است که خداوند تعالی برای مسلمین عید قرار داده تا با اجتماع خود در نماز و خطابه های مناسب با هر عصر، راه و روش خود را در مقابل اسلام و مقابل دشمنان خونخوار آن بیابند. »(صحیفه امام، ج3، ص: 170)
نماز با شکوه و گسترده عید فطر سال 57 به امامت شهید آیت الله دکتر مفتح یکی از مصادیق این تفکر است که در اوج گیری انقلاب اسلامی نقشی اساسی داشت. در این روز صدها هزار نفر از تپه های قیطریه تهران از شمال به سمت جنوب تهران تا خیابان انقلاب و دانشگاه تهران راهپیمایی کردند که تا آن روز در نوع خود بی نظیر بود.
امام(س) در این مورد می فرمایند:
«فطر امسال، عید حماسه و جنبش هر چه بیشتر تمام جناحهای ملت ایران بود؛ روزی که رشد فکری و عملی ملت را به دنیا ثابت کرد و پوچ بودن تبلیغات پر دامنه مخالفین نهضت را ثابت نمود؛ پیوستگی تمام جناحها را ثابت کرده خواستِ تمام ملت را که رفتن شاه و برچیده شدن بساط ظلم و چپاول مردم مسلمان است، با کمال صراحت اعلام نمود. مردم مسلمان ایران به دنبال برگزاری نماز عید، دست به عبادت ارزنده دیگری زدند که آن فریادهای کوبنده علیه دستگاه جبار و چپاولگر برای بپاداشتن حکومت عدل اسلام است که کوشش در این راه از اعظم عبادات است. » (صحیفه امام، ج3، ص: 454)
اکنون چهل سال از آن ایام تمدن ساز می گذرد و امام در میان ما نیست اما فرهنگ انقلابِ امام نه تنها در ایران جاری و ساری است بلکه لبنان و فلسطین و دیگر نهضتهای اسلامی را نیز سیراب می کند. استیصال رژیم غاصب فلسطین از تأثیر همین فرهنگ منشاء گرفته است، وحشت از پیروزی اسلامگرایان خواب راحت را از چشم مستکبران ربوده و سبب شده است تا چشم خویش را بر فجیع ترین جنایات بشری ببندند. حمایت بی دریغ از جنایات داعش و کشتار ظالمانه یمن نمونه ای از همین وحشت است.
آمار سرسام آور افزایش شبکه های رادیو تلویزیونی به زبان فارسی و عربی و فهرست انبوه تحلیلها و تفسیرها، نگارش مقالات و گزارشهای شبانه روزی رسانه ها در تبلیغ جدایی دین از سیاست، ترویج اسلام انحرافی و تخریب چهره اسلام نابی که امام خمینی منادی آن بود، سرمایه هنگفتی است که برای مهار اسلامگرایی و به تسلیم واداشتن کانون آن یعنی جمهوری اسلامی، هزینه می شود.
به فضل الهی و همانگونه که امام خمینی در وصیتنامه خویش پیش بینی کرده اند، نظام اسلامی مقتدرتر از گذشته نه تنها در برابر فشارهای دشمنان ایستادگی می کند، بلکه به عنوان یک قطب تعیین کننده در سیاستهای جهانی نقش آفرین شده است. اینک انقلاب اسلامی در مرحله ای از بالندگی، تکامل و اطمینان از ایفای نقشهای مؤثرتر در آینده قرار دارد که افکار عمومی بسیاری از مردم جهان را با هدفهای انسانی خویش همآوا گردانیده است.
این همه موهبت ثمره لطف الهی و نتیجه هوشمندی و فداکاری ملتی است اهل ولاء و ولایت که در طی این سالهای پر حادثه خدا را خالصانه بندگی کرده و مسئولانه در عرصه تعیین سرنوشت خویش گام برداشته است.
.
انتهای پیام /*