در روزهای شنبه و یکشنبه نهم و دهم دیماه 57، در مشهد وقایعی بهوقوع پیوست که به یکشنبه خونین مشهد در تاریخ انقلاب اسلامی معروف شد. روز نهم دیماه 57 برابر با اول صفر 1399 گروههای مردمی در منازل شیرازی، قمی، سید کاظم مرعشی اجتماع و شعارهایی علیه رژیم سر دادند. در این روز بازارها، مغازهها و کلیه ادارات دولتی و بانکها تعطیل بودند. مقصد راهپیمایی امروز برخلاف روزهای قبل، استانداری بود. این راهپیمایی در واقع حمایت و همبستگی با کارکنان دادگستری بود که از چند روز قبل همبستگی خود را با روحانیت و مردم اعلام کرده بودند. پیشاپیش جمعیت سید عبدالکریم هاشمینژاد، عباس واعظ طبسی، شیرازی، سید علی خامنهای و دیگر علمای انقلابی و مبارز مشهد بودند. با ورود صفوف راهپیمایان به داخل استانداری، تانکها در مقابل استانداری مستقر و مردم اطراف تانکها جمع شده شعار میدادند: «ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله». آنها روی تانکها و نفربرها رفته و فریاد میزدند: به گفته خمینی، ارتش برادر ماست. بزودی ای شه جلاد ـ سرت را میدهیم بر باد. ظاهر قضیه حاکی از دوستی و پیوند ارتش و تانکها با ملت بود. اما علما احساس خطر کردند.
با تجمع مردم در مقابل استانداری یکی از پسران شیرازی روی یکی از تانکها رفته اعلام مینماید که ارتش با مردم و روحانیت اعلام همبستگی نموده است. در این لحظه ناگهان تانکها و نیروهای رژیم بهسوی جمعیت حاضر شروع به تیراندازی کردند. بهدستور علما مردم به سرعت محوطه استانداری را ترک میکنند، با این وجود موجی از خون و آتش محیط را فرا گرفت. پس از درگیری مردم برخلاف راهپیماییهای قبلی متفرق نشدند، بلکه همچنان به تظاهرات خیابانی ادامه دادند.
در بعدازظهر هم همچنان ناآرامیها ادامه یافت. زندان زنان مشهد از سوی مردم محاصره و پس از به آتش کشیده شدن، کلیه زندانیان آن، که حدود 150 نفر بودند آزاد، و به بیمارستان شاهرضا منتقل شدند. درگیریها بین مأمورین فرمانداری نظامی و مردم در مقابل فروشگاه لشکر، استانداری و بیمارستان لشکر ادامه یافت. این درگیریها همراه با تیراندازی بهسوی مردم بود.
شب هنگام علمای مشهد از جمله سید علی خامنهای، واعظ طبسی و هاشمینژاد در منزل شیرازی گرد هم آمده تا درباره حوادث اتفاق افتاده بحث و گفتگو نمایند. اخبار و رویدادهایی که در سطح شهر اتفاق افتاده بود توسط مخبرین به آنها ابلاغ میشد. در آن شب چندین تماس تلفنی بین مقامات دولتی با علما و بالعکس صورت گرفت. چنانچه اویسی چندین بار با آیتاللهزاده شیرازی گفتگو و سرانجام این گفتگوهای طولانی بهتهدید از سوی اویسی مبنی بر به راهانداختن جوی خون در فردا ختم گردید.
طی آن جلسه تصمیم گرفته شد که از هجوم مردم به کلانتریها جلوگیری بهعمل آید چرا که این مسأله بهانهای جهت یورش مأموران به مردم و در نتیجه قتلعام آنها میشد. لذا چند تن از علما در کلانتریها حضور مییابند تا بدین وسیله مانع درگیری مردم گردند. از موضوعات مهم مطرح شده در آن جلسه سرنوشت دو دژبان اسیر شده توسط مردم بود. تعداد زیادی از مردم مقابل منزل شیرازی تجمع و خواهان اعدام آن دو بودند. گروهی حتی آیتاللهزاده شیرازی را هم تهدید کرده بودند که حتی اگر دو دژبان آزاد گردند آنها خود او و آنان را خواهند کشت. تجمع کنندگان بهطور متوالی فریاد میزدند: «میکشم میکشم آنکه برادرم کشت». پس از ساعتی مذاکره و بررسی علمای حاضر در جلسه تصمیم به آزادی آن دو دژبان گرفته، این تصمیم توسط حاج میرزا آقا تهرانی به اطلاع مردمی که تجمع کرده بودند رسانده شد. سید کاظم مرعشی با حضور در جمعیت دلایل اتخاذ این تصمیم را برای مردم تشریح، آیتاللهزاده شیرازی هم آن را تأیید کرده، توده مردم هم میپذیرند. لذا پس از اطمینان از متفرق شدن مردم دو دژبان آزاد میگردند اما چند نفری که کمین کرده بودند با حمله به دو دژبان آنها را به طرز فجیعی کشتند. در آن شب بیم حمله ساواک به منازل علما و روحانیون مشهد هم وجود داشت.
روز یکشنبه دهم دیماه 1357 رژیم جهت تحریک سربازان به تیراندازی بهسوی مردم جنازه دو دژبان کشته شده و اجساد سوخته شده سینما شهر فرنگ را در صبحگاه به آنها نشان داده، افسر آنها به آنها میگوید: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز شما که اینک جنازه متلاشی شده آنها را دیدید اگر تیراندازی نکنید آنها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید ما شما را دستگیر و تیرباران خواهیم کرد. پس بکشید تا کشته نشوید. امروز را دست خالی باز نگردید و انتقام برادران خود را باز ستانید»
در این روز جمعیت بسیاری از اقشار مختلف مردم در بیوت علما تجمع کرده بودند لذا سید محمدعلی شیرازی که از هشدار اویسی مبنی بر بهراه انداختن جوی خون، سعی در متفرق کردن مردم نموده با برداشتن بلندگویی فریاد میزد که هر کسی امروز کشته گردد، شهید محسوب نمیگردد. لذا از آنها خواست تا به خانههای خود برگردند. اما این سخنان تأثیری از خود بر جای نگذاشت و مردم دائماً شعار میدادند «توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد، به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد». بنابر این جمعیت از مقابل منازل قمی، سید کاظم مرعشی و شیرازی به تظاهرات پرداخته و طی درگیری شدیدی با مأموران مسلح هزاران نفر دستگیر و کشته شدند. در این روز حتی به مردمی که به منزل شیرازی پناهنده شده بودند حمله و چهارده نفر کشته شدند.
درباره تعداد کشته شدگان این دو روز مشهد ارقام صحیحی وجود ندارد. به نقلی در این دو روز دو هزار نفر کشته شدهاند. در نقلی دیگری تنها در روز دهم دی سه هزار کشته و دو هزار زخمی و در نهم دی دویست کشته و چهارصد نفر زخمی شدهاند.
بدنبال این حوادث سه روز در مشهد تعطیلی عمومی اعلام گردید و چون این مسأله باعث کمبود نان و مایحتاج اولیه مردم شد لذا مبارزین شهرهای مجاور مشهد کامیونهای حاوی نان و خواروبار به مشهد ارسال و علما آن را میان مردم تقسیم کردند. شب یازدهم هم طی حمله به منزل شیرازی هم چند نفر کشته شدند لذا مردم در مبارزهای انتقامجویانه علیه نظامیان سرهنگ کلالی، رئیس توپخانه، سرهنگ افشین، معاون ساواک مشهد، و همچنین معاون کلانتری شماره چهار، دو پاسبان، سه مأمور آگاهی و دو سرباز را به قتل رساندند. بر اثر این فشارها سپهبد عزیزی، استاندار خراسان، و نایب التولیه آستان قدس رضوی از سمت خود استعفا و به تهران عزیمت مینماید.
پس از این حادثه شایعاتی در سطح شهر به منظور ایجاد رعب و وحشت منتشر شد. مأموران ساواک طی تماسهای تلفنی بهطور ناشناس به مردم اخطار میکردند از منازل خود خارج نشوند. همچنین اعلامیههایی مبنی بر برپایی مجلسی در مسجد گوهرشاد به مناسبت شهدای وقایع نهم و دهم دی پخش شد. روز دوازدهم دی تمام شبستانها و صحن مسجد جامع گوهرشاد مملو از جمعیتی بود که جهت برپایی مجلس سوگواری و بزرگداشت آمده بودند. در این مجلس شیخ علی تهرانی و هاشمینژاد به سخنرانی پرداخته، هاشمینژاد وقایع روزهای شنبه و یکشنبه را تشریح و درباره شکست دولت نظامی ازهاری سخن میگوید. ایشان در ادامه سخنانش به راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا اشاره و از مردم میخواهد شبها از ساعت نه برنامه تکبیر را اجرا نمایند.
دیوارهای شهر در این روزها چون «مرگ بر شاه، درود بر خمینی، استقلال، آزادی حکومت اسلامی، مرگ بر کمونیست شوروی و امپریالیسم امریکایی و چین، سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن، محصل بهپا خیز معلمت کشته شد، محرم قیام ملت ماست، ارتش دنیا دشمن میکشد، ارتش ما برادر میکشد، کارگر، کشاورز اسلام حامی توست» و همچنین اعلامیههای علما در سطح شهر توزیع و ضمن نصب شدن به دیوار مساجد مردم آنها را مطالعه میکنند.
در پی این حادثه برخی از علما از جمله آیت الله شیرازی، سید حسن قمی و سید کاظم مرعشی طی اعلامیه هایی این اقدام رژیم را محکوم می کنند. همچنین علما و روحانیون دیگر شهرها، جهرم، اصفهان، دزفول، یزد، قم، شیراز و... طی تلگرافهایی به شیرازی، قتلعام مردم مشهد را در طی این دو روز و حمله به بیت ایشان را محکوم کردند.
روز شانزدهم دیماه، دولت ارتشبد غلامرضا ازهاری پس از دو ماه، سقوط کرده، شاه، شاهپور بختیار عضو جبهه ملی و رهبر حزب ایران را مأمور تشکیل کابینه کرد. با روی کار آمدن او، تظاهرات مردم مشهد اوج گرفت، چنانچه در تظاهراتی که پس از این بهوقوع میپیوندند، شعارهایی علیه بختیار و دولت غیرقانونی او سر میدهند.
با نزدیک شدن به هفدهم دی، سالگرد کشف حجاب که هر ساله، جشنهایی در سراسر کشور و در مشهد از سوی مقامات برپا میشد، قمی طی صدور اعلامیهای در پانزدهم دیماه برابر ششم صفر با محکوم کردن اعمال ضد اسلامی رژیم پهلوی بویژه کشف حجاب و مراسمی که هر ساله در هفده دی از سوی رژیم برپا میشد از زنان مسلمان خواست تا جهت مبارزه با بیعفتی و رژیم، روز یکشنبه هفده دیماه با لباسهای کاملاً اسلامی پس از اجازه پدر، مادر و شوهرانشان در منزل او تجمع کرده مراسم راهپیمایی با آرامش و نظم بدون شعار برگزار گردد.
در پی درخواست قمی و تبعیت از دستور ایشان، روز هفده دیماه در مشهد بیش از دویست هزار نفر از بانوان مشهد با حجاب کامل اسلامی دست به راهپیمایی زدند. اقدام آنها در واقع جوابی بود به سیاستهای رژیم که این روز را مطابق هر سال روز آزادی زنان اعلام و همهساله مراسمی با شرکت زنان بیحجاب برگزار میکرد. تظاهرکنندگان ابتدا در منزل قمی اجتماع و سپس با نظمی خاص و پرچمهایی که بر روی آن شعار نوشته شده بود، راهپیمایی خود را آغاز کردند. آنها پس از طی مسیر راهپیمایی داخل صحنین، موزه و مسجد گوهرشاد شده و سخنران درباره تاریخچه هفده دی و کشف حجاب سخن گفت. در پایان قطعنامه قرائت و اعلامیه امام مبنی بر غیرقانونی بودن دولت شاهپور بختیار خوانده شد. روز بعد به فرمان امام، گروهها و اقشار مختلف مردم و دانشجویان از مقابل منزل شیرازی، راهپیمایی خود را آغاز کردند. در حالی که پیشاپیش آنها علما حرکت میکردند، ضمن سردادن شعارهایی چون: «نه سازش، نه ذلت، یا فتح یا شهادت، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، ما شاه نمیخواهیم»، در مسجد جامع گوهرشاد تجمع و عباس واعظ طبسی سخنرانی کرد. او طی سخنرانی خود دولت غیرقانونی بختیار را محکوم و پیام امام مبنی بر استقامت مردم تا استقرار جمهوری اسلامی را ابلاغ کرد.
منبع: نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی، حسن شمس آبادی، تهران: چاپ و نشر عروج، ص 325-336 (با تلخیص)
.
انتهای پیام /*