دلیل استغفار معصومین

این پرسش برای برخی مطرح است که با توجه به مقام عصمت اهل بیت علیهم السلام، سرّ اعتراف به گناه و توبه ها و استغفارهای فراوان اهل بیت علیهم السلام چیست؟

با قاطعیت می توان گفت جامعیتی که در نظرات عرفانی امام خمینی در این باره وجود دارد در آثار دیگران نیست و این، دلیل دیگری بر ژرفای عرفان ایشان است. دیدگاه ها و سخنان ایشان را در چند محور مطرح می کنیم:

1. نشانۀ خوف و خشیت: نخست باید یادآور شد که توبه و استغفار همیشه به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانۀ مقام معنوی است؛ چنان که در کلامی از امیرمؤمنان آمده است:

«الاستغفار درجة العلیین»؛[1] استغفار درجۀ بلندپایگان است.

استغفار چه بسا نمودار میزان خشیت فرد استغفار کننده از مقام ربوبی و بیانگر دغدغۀ خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه مولی و خوف او از طول مسافت سیر الی الله  باشد. این نکته در عرفان امام خمینی به عنوان یکی از اسرار استغفارهای اهل بیت علیهم السلام مطرح شده است:

شما خیال می کنید گریه های ائمۀ طاهرین و ناله های حضرت سجاد(ع) برای تعلیم  بوده و می خواسته اند به دیگران بیاموزند؟ آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخی که داشتند از خوف خدا می گریستند و می دانستند راهی که در پیش دارند پیمودنش چقدر مشکل و خطرناک است؛ از مشکلات سختی ها... خبر داشتند؛ از عوالم قبر، برزخ، قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند؛ از این روی هیچ گاه آرام نداشته، همواره از عقوبات شدید آخرت به خدا پناه می بردند.[2]

این فراز از کلام امام خمینی بازتاب حقیقتی است که امیرمؤمنان در دعای کمیل عرض می کند:

«... فکیف احتمالی لبلاء الآخرة؛ وهو بلاءٌ تطول مدّته وتدوم مقامه. مولای لأی الاُمور إلیک أشکو ولِما منها أضجّ وأبکی؟ لألیم العذاب وشدّته، أم لطول البلاء ومدّته؟».[3]

بنابراین یکی از دلایل استغفار اهل بیت علیهم السلام، خشیت آنان از مقام ربوبی و خوفشان از طول مسافت راه است و چون آن ها از جزئیات مسائل سفر آخرت آگاه بوده اند، هرگز آرام و قرار نداشته اند.

2. نشانۀ ژرفای معرفت: گریه ها و استغفارهای اهل بیت علیهم السلام نشانۀ عمق و ژرفای معرفت آن ها نسبت به حق تعالی است؛ زیرا آن ها عظمت خداوند را به خوبی درک کرده اند؛ لذا در خلوت خانۀ انس و در نجواهای دوستانه، با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن می گویند. امام خمینی در این باره می گوید:

آری، آن ها عارفند به عظمت حق تعالی و نسبت ممکن به واجب را می دانند؛ آن ها می دانند که اگر تمام عمر دنیا را به عبادت و اطاعت و تحمید و تسبیح بگذرانند، شکر نعمت حق نکرده اند، تا چه رسد به آن که حق ثنای ذات و صفات را به جا آورده باشند؛ آن ها می دانند که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد، حیات و قدرت، علم و قوّت [و] سایر کمالات، ظلّ کمال اوست، و ممکن، فقیر، بلکه فقر محض و مستظِلّ است، نه مستقل؛ ممکن از خود چه کمالی دارد تا کمال فروشی کند؟ چه قدرتی دارد تا عمل فروشی نماید؟ آن ها عرفای بالله هستند و عرفای به جمال و جلال حقند؛ آن ها از روی شهود و عیان، نقص و عجز خود و کمال واجب را مشاهده کردند.[4]

بنابراین یکی از دلایل توبه و استغفار آن ها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کاملشان نسبت به فقر وجودی و نقایص امکانی عالم در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است، و این در واقع همان حقیقتی است که در دعای عرفۀ سالار شهیدان چنین بازگو می شود:

«إلهی مَن کانت محاسِنه مساوِی فکیف لا تکون مساویه مساوی؟ ومَن کان حقائقه دعاوی فکیف لا تکون دعاویه دعاوی؟»؛[5] خدایا، موجودی که زیبایی ها و خوبی هایش نسبت به کمالات حق تعالی کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی های او کاستی نباشد؟ و موجودی که حقایق وجودی و کمالات او مجازی و استعاری و امانت است پس هستی و کمالات ادعایی او چگونه مجاز و ادعا و خیال نباشد؟

در فراز دیگری از این دعا درباره این که نمی توان با موجوداتی که فقر و نیازمندی محض هستند بر وجود حق تعالی استدلال کرد، آمده است:

«کیف یستدّل علیک بما هو فی وجوده مفتقر إلیک» .[6]

امام خمینی در مقام تبیین این گونه معارف می فرماید:

آن ها در مقابل عظمت خدا وقتی که خودشان را حساب می کنند، و می بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند؛ واقع مطلب همین است، جز او کسی نیست و چیزی نیست.[7]

بنابراین استغفارها و ناله های انسان کامل دلیل بلندای معرفت و عمق شناخت او از اسرار هستی و حضرت حق سبحانه است. آن ها با چنین معرفتی، وقتی در پیشگاه آن جمال و کمال مطلق و نامتناهی قرار می گیرند، می کوشند تا از طریق اظهار عجز و ناله و... هستی خود را در معرض تابش نور کمالات الهی قرار دهند و قرب الهی را بیشتر به دست آورند.

3. نشانۀ تجلّی هیبت و عظمت الهی بر قلب انسان کامل: گزینۀ دیگر در پاسخ به سؤال یاد شده این است که انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالی قرار می گیرد که همچون گناه کاران، خاشعانه با خداوند سخن می گوید. امام خمینی در این  باره می فرماید:

قدری تفکر کن در حالات علی بن الحسین و مناجات آن بزرگوار با حضرت حق و دعاهای لطیف آن سرور... خوف و خشیت آن ها از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آن ها از هر کس بیشتر تجلّی نموده؛ لکن می گویم باید بندگان خدا از آن ها کیفیت عبودیت و سلوک الی الله  را تعلّم کنند.[8]

این کلام امام، بازتاب عرفانی فرازی از دعای عرفۀ سالار شهیدان است که عرض می کند:

«یا مَن ألبس أولیاءه ملابس هیبته، فقاموا بین یدَیه مستغفرین»؛[9] ای کسی که اولیا بر اثر تجلّی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان می ایستند.

4. نشانۀ اظهار عجز و قصور: استغفار اهل بیت علیهم السلام نشانۀ اظهار عجز و اعلام  قصور آنان در پیشگاه حق تعالی است. در روابط عرفی نیز وقتی انسان نتواند آن گونه  که سزاوار است حق بزرگی را ادا کند، از او عذرخواهی می کند. امام خمینی می فرماید:

مناجات خاصان درگاه حق و ائمه معصومین صلوات الله  علیهم مشحون به اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت است.[10]

امام سجاد علیه السلام در «مناجات العارفین» عرض می کند:

«إلهی قَصُرَت الألسُن عن بلوغ ثنائک کمایلیق بجلالک، وعجزت العقول عن إدراک کُنه جمالک، ولم تجعل للخلق طریقاً إلی معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک»؛[11] پروردگارا، زبان ها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایستۀ تو است قاصر و عقل ها از درک حقیقت ذات تو عاجزند؛ زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد.

پس استغفار اهل بیت علیهم السلام در مناجات، نوعی عذرخواهی از خداوند است؛ چرا که نتوانسته اند آن گونه که شایستۀ ساحت قدس او است، حق او را ادا کنند.

5. نشانۀ ترس از معصیت: انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمی شود، بلکه از هرگونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است.[12] با این وجود در مناجات با حضرت حق، همواره عذر خواه گناه و نافرمانی خود است، و این نشان دهنده آن است که معصیت پدیده ای است که حتی افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار می کنند. امام خمینی در مقام تبیین این مسأله می گوید:

انسان وقتی ادعیه ائمه ـ علیهم السلام ـ را می بیند... اگر نبود این که نهی شده ایم از مأیوس شدن  از رحمت خدا، ما باید وقتی آن ها را می بینیم به کلی مأیوس بشویم؛ این امام  سجاد است که مناجات هایش را شما می بینید و می بینید چطور از معاصی می ترسد! مسأله، مسأله بزرگ تر از این مسایلی است که ما فکر می کنیم؛ مسأله غیر از این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا، یا در عرفان عرفا بیاید؛ مسأله ای است که اولیا می دانند چی است قضیه، آن ها فهمیده اند، تا آن اندازه ای که بشر باید  بفهمد که قضیه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتی ما هستیم و سر [و] کار ما با کیست.[13]

گناه و معصیت ویروس خطرناکی است که روح و جان انسان را از هستی ساقط می کند. انسان کامل چون باطن گناه را کاملاً می شناسد، لذا توبه و استغفار او در حقیقت برای «دفع» آن ویروس است نه «رفع» آن؛ به تعبیر دیگر این استغفار جنبۀ پیش گیری دارد نه درمان. انسان کامل با استغفار، در واقع اسم شریف «الغفّار» فیض عصمت را به دست می آورد.

از نظر آموزه های عرفان اسلامی، عطایا و «مِنَح» الهی که نصیب موجودات عالم می شود، گاهی ذاتی و گاهی اسمائی است؛ عطایای ذاتی از سوی ذات حق و بدون اعتبار صفتی از صفات عطا می شود، اما عطایای اسمائی از طریق اسماء الهی افاضه می شود. مثلاً اسم «الرحمن»، «الوهّاب»، «الرزّاق» و... واسطه های فیض می باشند و در این میان یکی از اسماء الهی اسم شریف «الغفار» است. و ثمرۀ این اسم شریف، عطیۀ اسم «الغفّار» برای کسی که سزاوار عقاب و کیفر است، عفو و آمرزش، و برای کسی که نافرمانی و معصیتی مرتکب نشده است دور نگه داشتن او است از هرگونه لغزشی که پیامد کیفر و عقاب داشته باشد، و این همان چیزی است که اصطلاحاً «عصمت» نامیده می شود.[14] با توجه به کلام امام و این مبنای عرفانی، استغفار اهل بیت علیهم السلام به این معنا است که آن ها توسط استغفار و از طریق اسم شریف «الغفّار» فیض عصمت را دریافت می کنند.

6. نشانۀ توبۀ مقربان: یکی از پاسخ های عمیق سؤال یاد شده که در عرفان امام خمینی مطرح شده این است که بر اساس «حسنات الأبرار، سیئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم «حسنه» محسوب می شود، یا دست کم «سیئه» تلقی نمی گردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب آید. مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است اگر لحظه ای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نوشیدن، خوابیدن و . . . برای او حاصل شود، این گونه مور را سزاوار خود نمی داند و در پیشگاه حق استغفار می کند. حضرت امام  در مقام تبیین این مسأله می فرماید:

این ها به ما تعلیم می دهند و این طور نیست که دعا برای تعلیم ما باشد، دعا برای خودشان بوده است؛ خودشان می ترسیدند؛ از گناهان خودشان گریه می کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر ـ  سلام الله  علیه  ـ همه از گناه می ترسیدند. گناه آن ها غیر اینی است که من و شما داریم؛ آن ها یک عظمتی را ادراک می کردند که توجه به کثرت از گناهان کبیره است پیش آن ها... وقتی که توجه بکنند به عالم کثرت ولو به امر خدا... توجه به مظاهر الهی، از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهی ولو همه اش الهی است، برای آن ها همه الهی است، لکن مع ذلک از آن جایی که از آن غیبی که آن ها می خواهند که «کمال انقطاع إلیک»[15] است، وقتی که توجه می کنند به مظاهر، این گناه بزرگ است، این گناه نابخشودنی است، این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت، دار غرور است، توجه به مافوق ملکوت هم دار غرور است، توجه به حق تعالی طوری که دیگر ضیافتی در کار نباشد که مخصوص کمّل اولیا است آن جا دیگر ضیافت الله  نیست در کار.[16]

در این کلام امام به نکته های عمیقی درباره اسرار توبه و استغفار اهل بیت علیهم السلام اشاره گردیده است:

نخست آن که گرچه استغفارهای اهل بیت علیهم السلام برای تعلیم ما نبوده است، ولی ما باید سرمشق بگیریم و حساب کنیم که وقتی آن ها با وجود عصمت از گناه و لغزش، آن گونه عذر خواه و آمرزش طلب بوده اند، تکلیف ما چیست!؟

نکتۀ دیگر این که گناهانی که برای اهل بیت مطرح است، با آنچه ما از گناه می فهمیم و مأمور به ترک آن هستیم متفاوت است؛ آن حضرات چیزهایی را گناه می دانستند و از آن استغفار می کردند که یا برای ما کمال است، مانند توجه به ملکوت و مظاهر الهی و لذت بردن از آن ها؛ یا دست کم برای ما مباح است، همچون لذت بردن از مواهب گوناگون زندگی.

انسان کامل می کوشد تا اعمالش یا از مقولۀ واجب باشد و یا مستحب؛ از این رو پرداختن به امور مباح را برای خود سزاوار نمی داند و اگر به لحاظ جنبۀ بشری، از امور مباح بهره ای بجوید، از طریق توبه و استغفار آن را جبران می کند؛ زیرا اعمال مباح گرچه کیفر ندارد، اما کمالی هم نصیب انسان نمی کند؛ در حالی که انسان کامل در هر کاری که انجام می دهد در پی تقرب الهی است.

در مناجات اهل بیت علیهم السلام شواهد فراوانی بر این بیان وجود دارد؛ امام سجاد در یکی از فرازهای نورانی مناجات «خمس عشر» عرض می کند:

«إلهی أستغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک، ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک، ومن کلّ سرورٍ بغیر قربک، ومن کل شغلٍ بغیر طاعتک»؛[17] معبودا، از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از انس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که به غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو، آمرزش می خواهم و استغفار می کنم.

بازتاب عرفانی این گونه حقایق در عرفان امام خمینی این گونه تجلّی کرده است:

پس آن را که خبر شد و از کثرات گذشت، دیگر از همه چیز غافل است الاّ هو و به غیر محبوب توجه ندارد و اگر به غیر توجه کند ولو آن غیر، آیت محبوب باشد گناه است. این است که تا آدم علیه السلام به اسماء نگاه کرد ـ در صورتی که حق این بود که فقط جمال محبوب را ببیند، لا  غیر ـ به صِرف قطع توجه از ذی الآیه و توجه به آیه و عالم اسماء، ندای محبوب بلند شده و در عالم اعلان نمود که عاشق خطا کرد «وَعَصَیٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَیٰ»؛[18] عاشق را رسوا نمود که چرا توجه خود را از محبوب منصرف کردی و این خطیئه آدم شد. این است که چون از محبوب هجران کرد، به هجران تمام مبتلا گردید و به عالم طبیعت که منتهای مرتبۀ جلوۀ محبوب است، افکنده شد. ولو این قطع توجه از حبیب به واسطۀ علاقه به محبوب باشد که اسم؛ چون اسم محبوب است به او توجه کرده، و لکن باز خطیئه است. چنان که با این که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلمدر عالم به فرمان محبوب آمد تا کودکان بی تربیت را تربیت نماید و با این که این نزول برای اطاعت محبوب بود، در عین حال حضرت، روزی هفتاد مرتبه «استغفر  الله »[19] می فرمود.[20]

امام صادق علیه السلام درباره مفهوم توبه انبیا و اولیا، حقایقی مطرح کرده اند که ژرفای تحلیل عرفانی امام خمینی را روشن تر خواهد کرد. آن حضرت فرمود:

«وکلّ فرقةٍ من العباد لهم توبة: فتوبة الأنبیاء من اضطراب السرّ، وتوبة الأولیاء من تلوین الخاطرات، وتوبة الأصفیاء من التنفیس، وتوبة الخاصّ من الاشتغال بغیر الله  تعالی، وتوبة العامّ من الذنوب» .[21]

طبق این حدیث نورانی، توبۀ افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آن ها نهی شده است. اما خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکۀ عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمی شوند، اما اگر احیاناً به جهت جنبۀ بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی غافلانه پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه می دانند و توبه می کنند.

در مرتبۀ بالاتر، کسانی که به مرحلۀ معرفت کامل رسیده اند و در اسماء و صفات الهی سیر می کنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمی شوند، اما این مرحله آزمون هایی در پیش دارد که گذر از آن ها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار می گیرد دچار تنگناهای گوناگونی می شود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، این نارضایتی برای او نوعی گناه است؛ لذا باید از حالتی که اصطلاحاً آن را «تنفیس کرب» می گویند، توبه نماید.

اما کسی که از عهدۀ آزمون های گوناگون به خوبی بر آمده و به مقام «ولیّ الله » رسیده است، از گناهان مراحل قبل مصون است و همواره در حضور و محضر حق به سر می برد و ذهنی و قلب او متوجه او است و در آینۀ دل او جز جمال زیبای حضرت دوست خطور نمی کند؛ چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبۀ بشری، گاهی در صفحۀ تفکر و تذکر او خاطره ای خطور کند و او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید؛ چنین حالتی را «ولیّ الله » برای خود گناه می داند و می کوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند.

بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است باید چون اقیانوس بی کران، در برابر حوادث و سختی ها و پیش آمدهای گوناگون، آرام و بی اضطراب و چون کوه استوار باشد؛ اما اگر به دلیل جنبۀ بشری حادثه ای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی می کند و توبه و استغفار می نماید.

مولانا در مقام تبیین این مسأله در کلامی نغز می گوید:

 

واصلان چون غرق ذات اند ای پسر                                    کی کنند اندر صفات او نظر

چون که اندر قعرِ جو باشد سرت                           کی به رنگِ آب افتد مَنظرت

طاعت عامه گناه خاصگان                                    وُصلت عامه حجاب خاص دان[22]

یکی از بزرگان، توبۀ حضرت آدم و سایر انبیا را توبه از ترک اولیٰ دانسته، اما توبۀ  خاتم انبیا صلی الله علیه و آله وسلمرا از التفات به غیر حق تعالی دانسته و گفته است: التفات به غیر  حق و توقف در مرتبه ای که باید از آن ترقّی کند، برای او نوعی گناه بوده؛ لذا توبه های آن حضرت ناظر به این نوع گناه است.[23]

نتیجه آن که استغفارهای اهل بیت علیهم السلام اسرار نهفتۀ فراوانی دارد که امام خمینی به برخی از آن ها اشاره کرده اند. دیدگاه حضرت امام از ژرفا، جامعیت و دقت خاصی برخوردار است و نظیر آن را کمتر می توان یافت.

(منبع: سیمای اهل بیت علیهم السلام در عرفان امام خمینی رحمه الله ص 294 - 304)

 


[1] ) نهج البلاغه، حکمت 417.  

[2] ) جهاد اکبر، ص 57.

 [3] ) مفاتیح الجنان، ص 90.

 [4] ) شرح چهل حدیث، ص 70.

 [5] ) مفاتیح الجنان.

 [6] ) همان.

 [7] ) صحیفه امام، ج 20، ص 269.

 [8] ) آداب الصلوة، ص 151 ـ 152.

 [9]مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین علیه‏السلام.

 [10] ) شرح چهل حدیث، ص 70.

 [11] ) مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر (مناجات العارفین).

 [12] ) گوهر مراد، ص 423.

 [13] ) صحیفه امام، ج 20، ص 268.

 [14] ) شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص 97 ـ 114.

 [15] ) اشاره به فرازی از مناجات شعبانیه است.

[16] )صحیفه امام، ج 20، ص 268 ـ 269.

 [17] ) مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجات ذاکرین.

 [18] ) طه (20): 121.

[19] ) الکافی، ج 2، ص 505، ح 5.

[20] ) تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 1، ص 83 ـ 84.

 [21] ) مصباح الشریعه، ص 97.

 [22] ) مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 292.

[23] ) اوصاف الاشراف، ص 26 و 29.

 

. انتهای پیام /*