حضور جوانان تحصیلکرده در سازندگی
انقلاب روحی بالاتر از این سدی است که شکستید. شما از اروپا پا شدید آمدید که به مردم کمک کنید. این انقلاب روحی مهم است. این را هیچ کس نکرده الّا خدا. خدا مقلب [القلوب است ]. شما در بین دست خدای تبارک، دست معنوی خدای تبارک و تعالی هستید که هر جا می خواهد [برمی گرداند آن را]. شما یک وقت مشغول کار خودتان بودید؛ در زمان [سابق] من مشغول طلبگی خودم بودم، شما مشغول آقایی خودتان، کی شما را از آنجا برداشت و آورد اینجا که بروید در یک روستا زحمت بکشید برای برادرانتان؟ این خداست، این دست خداست که قلبهای شما را اینطور کرده، قدرش را بدانید. دل شما الآن در دست خدا [است ] هر طوری می خواهد می گرداند، و به خیر گردانده. الآن شما را از آنجا او آورده، جوانهای دانشگاه و نمی دانم دکتر و مهندس و اینها، که هر کدام باید یک جای دیگری باشند، زنهای محترمه و خانمهای عزیز، که باید در جاهای چه باشند، همینها در این روستاها رفته اند و دارند درو می کنند؛ چه می کنند. البته دروگر نیستند به آن معنایی که رعیت دروگر [است]؛ اما یک عمل کوچک اینها همچو قدرت می دهد به این دروگرها که اگر یک جریب زمین را آن وقت درو می کردند، حالا دو جریب زمین درو می کنند. وقتی دروگر آمد دید که این خانمهایی که باید زیر سایه بنشینند آمدند توی آفتاب و گرفتند دارند جو را درو می کنند و جمع می کنند، و اینها قدرتی در نفس آنها پیدا می شود. یک ارزشی دارد عمل اینها که قدرت به آنها می دهد، و آنها کارشان چند برابر می شود، خیلی ارزش دارد این. وقتی ببینند شما از اروپا پا شدید آمدید، از امریکا پاشدید آمدید اینجا، برای اینکه کمک کنید به برادرهای خودتان، ببینید چه حالی برای این رعیت پیدا می شود. این رعیتی که هر روز یک سازمان امنیت می رفت بالا سرش و یا شلاقی می زد یا چه و چه. حالا می بیند که از اقصی بلاد خارج، نه داخل، برادرانشان آمدند و می گویندکه ما آمدیم به شما کمک کنیم، ما آمدیم که با شما درو کنیم، ما آمدیم باشما زراعتتان را برداریم، نمی دانید این چه حَظّی برای آنهاست و در قلب آنها چه اثری خواهد گذاشت، و نمی دانید ارزش اینکه یک قلب ضعیف را شما همچو خوشحال کردید، این ارزش چه قدر است. معنویت عمل را نمی دانیم ما چه قدر است، خیلی زیاد است، عمل ولو کوچک هم باشد. و شما از باب اینکه دروگر نیستید شاید نتوانید درست درو بکنید، لکن چند تا خوشه گندم را وقتی شما جمع بکنید، این قدر ارزش دارد و این قدر قلوب را به شما متوجه می کند و این قدر مردم را امیدوار می کندو نهضت ما را پیش می برد که خدا می داند. خداوند همه تان را حفظ کند و خداوند همه شما را سعادتمند کند، و این تحول روحی که پیدا شده است، حفظ کند این تحول را. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 190)
***
تعاون مردم در سازندگی
امروز یک دسته از جوانها، زن و مرد، از اروپا آمدند پیش من و گفتند ما آمدیم برای اینکه در روستاها برویم و به مردم خدمت بکنیم. جوانهایی که سابق در مسائل دیگر فکر می کردند امروز در این جور مسائل فکر می کنند. می آیند، از اروپا می آیند، از خارج می آیند، زن و مردشان می آید برای اینکه در روستاها بروند و کمک کنند به روستاییها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبیب، مهندس، خانمها، همه می روند در این روستاها و کمک می کنند. این حس تعاون یک حسی است که - یک تحولی است - که اعجاز آمیز است و آنچه که هست خدای تبارک و تعالی انجام داده است. (همان؛ ص 197)
***
تعاون در سازندگی، عامل تقویت کشاورزی
یک تحول دیگری که از این لطیفتر است تحول انسانی است که پیدا شد. شاید سابق همچو چیزی نبود که دکترها و تحصیلکرده ها و عرض بکنم که اشخاصِ «نازک نارنجی» به اصطلاح ما و اینها یک وقتی فکر این بیفتند که بروند گندم درو کنند! خانمها به فکر این اصلش نمی افتادند که یک وقت بروند توی صحرا و کمک کنند به این کشاورزها و زحمت بکشند و عرق بریزند و عشقبازی کنند با گندم و جو و زمین. این یک تحول لطیفی بود که در ایران پیدا شد که حتی ایرانیهای اروپا هم یک دسته آمدند اینجا، از اروپا هم یک دسته آمدند پیش من، گفتند ما آمدیم برای همین سازندگی. من به آنها گفتم که شما البته نمی توانید مثل کشاورزها بروید به آن طور فعالیت کنید؛ لکن این را بدانید که رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما به جامعه کشاورزی، قدرت کشاورز را چند برابر می کند و حالا به شما دارم عرض می کنم که البته آنها کار دیده و کار ورزیده هستند و شماها قدرت اینکه مثلًا آن قدری که آنها می توانند عمل بکنند ندارید؛ اما این معنا هست که وقتی کشاورز دید که دکتر و تحصیلکرده و مهندس و عرض بکنم اینها آمدند، زنهای محترم، مردهای محترم، آمدند در آنجا به ایشان کمک می کنند، قدرت آنها چند برابر می شود. این قدرت می آورد و این عمل، عمل بسیار شریفی است؛ واین تحول هم تحول لطیفی است که به غیر دست خدا کسی دیگر نمی تواند داشته باشد، نمی تواند این را انجام بدهد؛ این تحولات روحی، تحولات انسانی، تعاون، که در ایران پیدا شده است. (همان؛ ص 406)
***
استقبال مردم در حمایت از کشاورزان
الآن در همین قضیه جهاد سازندگی، خوب انسان می بیند که از همه جا، اشخاصی که هم تحصیلکرده اند، خصوصاً خانمها، اینها - همین امروز هم در یک مصاحبه ای که بود من گوش کردم - دیدم که می گوید که ما از اول آفتاب می رویم سراغ کار تا غروب. این یک مسأله ای است که یک تحولی است پیدا شده است، یعنی همه با اشتیاق و احساس اینکه باید برای مردم کار بکنیم مشغولند و مسلماً در شما هم همین معنا هست. شکی نیست که حالا دیگر با اینکه یک الزامی و - یک، عرض کنم - یک اجباری، اینها نیست، خودتان داوطلبید و مشکلاتی اگر هست، خودتان مشکلات را رفع می کنید. بنابراین آن چیزی که مایه دلخوشی ماست این است که این تحول اسلامی که با دست خدا پیدا شده است و کسی نمی توانست یک همچو تحولی ایجاد کند، خصوصاً تحولات روحی که از امریکا یک عده ای جوان چند روز، چند وقت پیش از این آمدند که ما آمدیم برای همین جهاد سازندگی و برویم به دهات. من به آنها گفتم که خوب، من می دانم که شماها اهل اینکه بتوانید با یک قدرتی درو بکنید یا بنایی بکنید یا همچو چیزی را، همچو قدرتی ندارید؛ لکن متوجه باشید که کار شما چه کار ارزنده ای است. شما وقتی که از امریکا آمدید و رفتید در روستای فلان، و مردم دیدند که یک دسته از جوانهای تحصیلکرده امریکا که شاید بعضیشان هم مهندس و بعضیشان دکتر باشند آمده اند درو می خواهند بکنند، این یک روحیه بزرگی به مردم اعطا می کند که آن رعیتی که امروز یک جریب را مثلًا درو می کرده فردا دو جریب را درو می کند، این قدرت می خواهد. خیال نکنید که ما کارمان کم است، نه، کار شما از حیث معنویت خیلی زیاد است. وقتی این رعیتها که تا حالا هرچه دیده بودند هِی یک سربازی برود یا یک ژاندارمی برود و اذیت کند، همین را دیده بودند، یا اخاذی کند، حالا ببینند که یک دکتری، یک مهندسی، یک محصلی می رود، چه از مرکز اینجا، چه از خارج، می رود و به اینها کمک می کند، اینها تا کنون به چشمشان نخورده بود که یک دسته از خانمهایی که در شهرستان زندگی کرده اند، بروند توی این جمعیتهایی که دارند درو می کنند همراه آنان درو بکنند، همچو چیزی به چشمشان نخورده بود، به خیالشان نمی آمد، حالا وقتی که می بینندیک همچو حس انسانی پیدا شده است و این در سایه اسلام پیدا شده و قدرتهای ظاهری نمی تواند یک همچوتحولی را بدهد، تحول اسلامی وانسانی است، این آنها را همچو دلخوش می کند، که کارهاشان و قدرتشان را چند مقابل می کند. بنابراین یک تحول انسانی و تحول روحی حاصل شده است که این موجب طُمأنینه انسان است؛ موجب اطمینان است. (همان؛ ص 550)
***
وارد شدن همه به میدان
همین جوانهایی که آن وقت کشیده می شدند طرف شمیران و آن قضایای شمیران، حالا کشیده می شوند طرف جاهایی که جهاد سازندگی است. همین، همین جوانها. همان زنهایی که آن وقت – هیچ - بی تفاوت بودند راجع به کشور خودشان، راجع به همه چیز، همینها هم وارد شدند در میدان و دیدیم که خوب هم می توانند انجام وظیفه بکنند. (همان؛ ج 10، ص 39)
***
حمایت همگانی مردم از کشاورزان کشور
از امریکا یک عده جوان، چند روز، چند وقت پیش از این، آمده بودند که ما آمدیم برای جهاد سازندگی، این یک تحولی است. جوان در امریکا - برای، عرض بکنم که - بیاید، از آنجا راه بیفتد، که برود توی دهات اینجا برای جهاد سازندگی. من به آنها گفتم که شما - البته هم آنها هم شماها فرق ندارد البته - شما نمی توانید مثل رعیتها بروید و کار بکنید، شما یک جور دیگر زندگی کردید؛ اما این را بدانید که وقتی این رعیت، این کشاورز، دید از امریکا یک عده محصل، یک عده مهندس، یک عده دکتر، آمدند توی صحرای مثلًا کجا مشغول شدند به درو. این یک قدرت فوق العاده ای به آنها می دهد؛ یعنی آنها امیدوار می شوند به مملکت خودشان؛ امیدوار می شوند به - عرض می کنم که - نظام خودشان. آن قدرتی که آنها دارند، و فرض کنید در یک روز پنج ساعت، شش ساعت، کار می کنند، اینکه شما حالا آمدید و رفتید و آنها چشمشان به شما افتاد، ده ساعت کار می کنند. آنی که یک جریب زمین را درو می کرد، حالا دو جریب زمین را درو می کند. ضمیمه کنید به اینکه وقتی چشم این کشاورزها بیفتد که یک عده زنها از توی خانه هایشان در آمدند، کسانی که خوب هیچ اهل این کار نبودند که بروند در جهاد سازندگی و بروند با رعیتها شرکت کنند در درو، وقتی که ببینند اینها که یک همچو جمعیتی، زنها آمدند برایشان دارند کمک می کنند، این ارزشش پیش آنها خیلی زیاد است. واقع ارزش هم زیاد است، ولو کارش کم است، نمی تواند یک زن یک کار مثبت زیادی انجام بدهد، لکن ارزش زیاد است. کارهایی که الآن می شود کارهای ارزشداری است. در نظر من بسیار بعضی از این کارها ارزشدار است ولو کم باشد، ارزشش زیاد است؛ یعنی کم کم این اسباب این می شود که زیاد بشود این، و موج پیدا بکند و سرتاسر کشور را بگیرد. (همان)
***
خرسندی امام از تحول همگانی در سازندگی
و اما جهاد سازندگی؛ من از همه برادرها و خواهرهایی که در این راه مجاهده کردند و می کنند و گاهی من در تلویزیون می بینم که اینها کارها انجام می دهند. و بسیار از این جهت من خرسند می شوم که ببینم برادرها و خواهرها نسبت به طوایف ضعیف خدمتگزاری می کنند؛ و این اسباب این می شود که قدرتشان را چند برابر کند. وقتی که ببینند شماها می روید در آنجا برایشان کار می کنید، آنها هم خودشان تشویق می شوند به اینکه کارهای زیادتر بکنند. و امیدوارم که با همین قدرتها- که قدرت اسلام است؛ یعنی آن قوّه اسلام از اول همراه بوده است که کارها را تا اینجا رسانده، و بعدها هم ان شاءالله خواهد رساند - امیدوارم که با این قدرت اسلام همه امور اصلاح بشود. و این تحولی که در جوانهای ما، در خواهرها و برادرهای ما، حاصل شده است که این طور حس تعاون، حس خدمت به ملت، خدمت به اسلام، پیدا شده است، این خیلی امیدوار می کند انسان را به اینکه با این قدرت ایمانی که الآن در ملت ما هست، و ان شاءالله باقی می ماند، همه کارها انجام بگیرد. (همان؛ ص 259)
***
پشتیبانی خواهران و برادران از کشاورزان
چنانچه در این جهاد سازندگی که گاهی وقتها می بینیم خانمها هم رفتند و مشغول شدند، خوب، البته از خانمها ساخته نیست که مثل یک رعیتی، مثل یک اشخاصی که ورزیده اند در آن امور کار کنند، لکن همان رفتنشان در بین این رعایا و بین این کشاورزان، همان رفتن و اشتغال پیدا کردن به همان مقداری که می توانند، این باعث این می شود که قدرت آنها چند مقابل می شود. وقتی آنها ببینند که از شهرها خانمهای محصل، خانمهای محترم، آمدند و در دهات مشغول کمک هستند به برادرهای خودشان، قدرت آنها چند مقابل می شود. و این یک عمل بسیار ارزنده ای است. ولو عمل خودش به حسب حجمش کوچک باشد، لکن حجم معنویش خیلی زیاد است. چنانچه رفتن محصلین مدارس مردانه هم در بین همین رعیتها و در بین همین کشاورزها هم یک قدرتی به آنها می دهد. وقتی ببینند که همه قشرها پشتیبان هستند، از این پشتیبانی، آنها قدرتشان خیلی زیاد خواهد شد. آن چیزی که حجم عمل را زیاد می کند، ولو حجم مادیش کم است، آن «لله» بودن و اخلاص است. (همان)
***
تعاون در سازندگی، افزایش بازدهی کشاورزان
این جهاد سازندگی که می روند برای خدمت به مردم؛ گاهی وقتها من در تلویزیون می بینم خیلی من خوشحال می شوم از این روحیه اینها. البته این خانمهای ضعیف، ضعیف البُنْیه نمی توانند بروند یک زمین بزرگی را درو بکنند، لکن حضور آنها در این مزرعه ها موجب این می شود که خود صاحبان آنجا تقویت می شوند و کارهاشان دو چندان می شود. این دکترها و مهندسین و تحصیلکرده ها و اینها که وارد می شوند در یک جایی و مشغول می شوند به ساختمان یک چیزی و مشغول می شوند به کار یک چیزی، اینها اسباب این می شود که خود آن اهالی آنجا هم به کار واداشته می شوند، کار زیاد شده. اینها کارهایی است که در سطح مملکت دارد می شود و شده است. (همان؛ ص 456)
***
نقش اقشار مردم در سازندگی کشاورزی
اینهایی که وارد شدند در جهاد سازندگی از همه قشرها، از دکترها، از مهندسین، از محصلین، از بازرگانان هستند. همه قسمها، کارگرها، همه آمدند. اینها غیر از آنهایی هستند که آن عادات را دارند.
***
ابراز خوشحالی از تعاون در سازندگی
من بعد از این نهضت و انقلابی که نسبتاً الحمدلله به پیروزی رسید و قدم اول را ملت بزرگ ما برداشت، در این کارهایی که به دست ملت بعد انجام گرفت، از جهاد سازندگی خیلی خوشم می آید. هر وقت که تلویزیون نشان می داد که خواهرها و برادرها از همه طبقات مشغولند به یک عملی برای کشور خودشان، من خوشحال می شدم. (همان؛ ج 12، ص 68)
***
ارزش تعاون مردم در سازندگی نزدخدا
خداوند ان شاءالله شماها را حفظ کند. شما جوانها را حفظ کند که همچو همت والایی دارید که می روید در جهاد سازندگی و زحمت می دهید به خودتان. لکن برای خداست این. شما خیال نکنید، هر قدمی که الآن بردارید برای کشور اسلامی، این قدم پیش خدا محفوظ است. خیال نکنید که این قوه های شما هدر می رود. قوای انسان وقتی هدر می رود که برای خدا نباشد. آن وقتی که قوا برای خدا کار بکند هدر نمی رود، پیش خداست. و این سازندگی شما ان شاءالله خودتان هم ساخته می شوید به آنطوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است و انبیا را برای او فرستاده که هم در این جهاد، جهاد نفسی باشد و هم سازندگی برای ملت.
***
جهاد سازندگی، جوشیده از تعاون مردم در سازندگی
یکی از نهادهایی که از خود ملت جوشید و متکفل آن خود ملت بود، همین جهاد سازندگی بود. کمیته ها و پاسداران و همه این نهادهای تازه و جدید، بدون اینکه یک سازمانی در کار باشد، خودشان مردم درست کردند. و مادامی که این معنا باشد که مردم موظف می دانند خودشان را برای ساختن، آسیب نخواهند دید. (همان؛ ص 447)
***
نقش مردم درپیروزی
مستمندان و فقرا و دور افتاده ها در صف مقدم جامعه هستند، و همینها و همین زاغه نشینان و همین حاشیه نشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند. اینها بودند که از همه چیز خودشان در راه اسلام عزیز در رژیم سابق گذشتند و الآن همه مشغول اند. همینها هستند که الآن در جبهه ها مشغول به فداکاری هستند، و جوانهای همینهاست که در سرتاسر کشور، داخل و در خارج کشور مشغول اند برای تأیید اسلام. و ملت شریف ایران قدر یک همچو جوانان و قدر یک همچو خانواده هایی که این جوانان را تحویل جامعه داده اند می داند؛ و عمده این است که در پیشگاه خدای تبارک و تعالی یک درخشندگی خاص این افراد دارند. اگر نبودند این محرومان جامعه که دلبستگی به این دنیا به آن طوری که بالاتریها به خیال خودشان دارند، اگر نبود همت این محرومان و همت این روستائیان و همت این جنوب شهریها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات می توانستیم مقاومت کنیم. همه اینها از برکات اینهایی هستند که شما به امداد آنها برخاسته اید؛ و آنها لایق این هستند که ما با تواضع به خدمت آنها برویم و برای آنها خدمت کنیم؛ همه ما خدمتگزار آنها باید باشیم. آنها به ما منت دارند که ما را از این قیدی که ابرقدرتها به دست و پای ما بسته بودند نجات دادند. آنها بر کشور ما منت دارند که اسلام عزیز را در این کشور حاکم کردند. ما و شما برای آنها کاری نمی کنیم، آنها ما را رساندند به آنجایی که بتوانیم در مقابل همه قدرتها بایستیم و سرفراز باشیم که ما نه در طرف شرق هستیم و نه در طرف غرب هستیم و نه احتیاجی به وابستگی آنها داریم. ما یک ملت مستقل هستیم. یک کشور مستقل آزاد و سرفراز هستیم که تمام ریشه های فساد را کنده ایم، یا ان شاءالله اگر یک ریشه های پوسیده ای هم مانده است می کنیم و این به برکت همین محرومان است. همین زاغه نشینانی که من یادم نمی رود که وقتی در تلویزیون دیدم از یک خانه ای از این زاغه ها یک عده ای پیرمرد و پیرزن و بچه و اینها بیرون آمدند و یکی از آنها پرسید که کجا می روید، گفتند می رویم تظاهر، تظاهرات. همینها بودند که ناهار روزشان و شام شبشان را نداشتند، لکن با همت والای خودشان، با آن قدرت معنوی الهی خودشان در آن رژیم بیرون آمدند و شهید دادند و فاتح شدند، و در جمهوری اسلامی هم همینها هستند که پشتیبانی می کنند و در جبهه ها و پشت جبهه ها محکم ایستاده اند. البته همه قشرهای ملت باید ما بگوییم که اینها از مستضعفان بودند؛ برای اینکه دولتهای قوی ما را به استضعاف کشیده بود و همه ملتهای عالم را به استضعاف کشیدند. در زمان رژیم سابق همه قشرها در نظر آنها مستضعف بودند و باید فرمانبردار باشند؛ از قشر روحانی گرفته تا بازاری تا روستایی تا همه افرادی که سرتاسر کشور هستند. امروز همه اینها از آن قیدها آزاد شدندو برای خاطر همین که این محرومان و مستضعفان و دیگر قشرها قیام کردند، نهضت کردند و نترسیدند از هیچ چیز، و خدای تبارک و تعالی آنها را امداد کرد و به امدادهای غیبی و جلوه های معنوی و پشتیبانی حضرت ولی عصر - ارواحنا له الفداء - ما را رسانده اند به اینکه آزاد شدیم. پس آنها به ما منت دارند و ما باید خدمت به آنها بکنیم؛ دولت باید خدمتگزار آنها باشد. (همان؛ ج 17، ص 425)
منبع: بسیج، در اندیشه امام خمینی «س»، متن، ص: 251 - 266
.
انتهای پیام /*