قوای شما در محضر خداست
خدا را در نظر بگیرید ای گویندگان، ای نویسندگان، ای کارکنان مملکت، ای کارمندان اداری و غیر اداری، و کشاورز و همه! خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همۀ قوای شما در محضر خداست. در محضر خدا خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگتر معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت برای ما و تکلیف برای ما ایجاد آرامش است و ایجاد رفاه است.[1]
* * *
خود را طلبکار مدان
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچ گاه در خدمت به خلق اللّه خود را طلبکار مدان که آنان به حقّ منّت بر ما دارند، که وسیلۀ خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیلۀ شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او ـ جلّ و علا ـ است.[2]
* * *
خودم می دانم که اینجور نیستم
ما می دانیم که از عهدۀ شکر خدا نمی توانیم به در بیاییم. من خودم را عرض می کنم؛ من شهادت می دهم که خودم تاکنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام، هرچه بوده برای نفس بوده. دلیلش هم این است که چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول می شویم به دعا یا خیر؟ دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنی که غایت آمال ماست همین است و الاّ برای خدا آن وقت معلوم می شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمی رود، هیچ کس از شما هم از بهشت محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام می کردیم به دفع شهوات؟ قیام می کردیم به خواندن نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم می دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور.[3]
* * *
هان ای غافل از خواب برخیز
هان ای نفس خسیس و ای دل غافل! از خواب برخیز و در مقابل این دشمنی که سالهاست تو را افسار کرده و در قید اسیری در آورده و به هر طرف می خواهد می کشاند و به هر عمل زشتی و خُلق ناهنجاری دعوت می کند و وادار می نماید قیام کن و این قیود را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادیخواه باش و ذلت و خواری را برکنار گذار و طوق عبودیّت حق جل جلاله را به گردن نِه که از هر بندگی و عبودیتی وارهی و به سلطنت مطلقه الهیه در هر دو عالم نایل شوی.[4]
* * *
این طلبۀ خمینی
مگر ما به این ملت یک رشوه ای داده ایم که با ما رفیقند، ما را می خواهند؟ اینها فهمیده اند، اعتقاد به این معنا پیدا کرده اند، که این آقایان، این مراجع بزرگ اسلام، این طلبۀ خمینی، اینها می خواهند مردم را؛ دوست دارند مردم را؛ صلاح حال ملت را می خواهند؛ صلاح حال مملکت را می خواهند.[5]
* * *
من دست تمام مراجع را می بوسم
من که اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همۀ علمای اسلام را من می بوسم. مقصد بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز می کنم به تمام ملتهای اسلام،... و دست آنها را می فشارم.[6]
* * *
زندگی من هم مانند همۀ افراد است
زندگی شخصی من هم مانند همۀ افراد، حادثه ای است جزئی از تمام حوادثی که در جهان می گذرد، که نیازی به شرح و توضیح آن نمی بینم.[7]
* * *
خود را سرباز مردم ایران می دانم
من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان می دانم.[8]
* * *
ما مجری عدالت اسلامی هستیم
دو احساس در مردم هست. یکی اینکه اسلام را می دانند که رژیمی است که عدالت در آن هست. و ما را هم می دانند که ما تابع یک رژیمی هستیم که عدالت هست. و ما می خواهیم اجرا کنیم عدالت را.[9]
* * *
هر کس دیگری اشتباه می کند
سؤال: [آیا هرگز در مورد چیزی اشتباه کرده اید؟]
جواب: فقط محمد رسول اللّه و دیگر پیامبران و ائمه اشتباه نمی کردند، هر کس دیگری اشتباه می کند.[10]
* * *
مردم به ما حق دارند
من با هر قشری که از ملت بزرگ اسلام و ملت عظیم ایران مواجه می شوم، می بینم که به ما حق دارند. من هر قشری را که ملاقات می کنم، می بینم که حق خاصی به ما دارند.[11]
* * *
چه رسد به مثل اینجانب
با تشکر وافر از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، چون گفتار آقایان پخش می شود و ممکن است سوء تفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین ـ علیهم السلام ـ است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب.[12]
* * *
در مقابل استقامتتان خاضعم
به شما که با مبارزات خویش روی ابرقدرتها و قدرتها را سیاه کردید، درود می فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.[13]
* * *
مردم ما واقعاً خوبند
مردم خیلی خوب اند. مردم ما واقعاً خوب اند. شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد. ماها بدیم. آنها خیلی خوب اند.[14]
* * *
من را از خودتان حساب بکنید
آن چیزی که پیش من طرح است، این است که ما همه در یک ردیف باشیم. من را از خودتان حساب بکنید. مسئله طبقاتی نیست در کار، همه در یک صف واقع هستیم و باید همه در این صف، این صف واحد، خدمت کنیم.[15]
* * *
پیش من رهبری مطرح نیست
عزیزان من، پیش من رهبری مطرح نیست؛ «برادری» مطرح است. خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم ما را برادر خوانده است: إِنَّمَا المُسلِمُونَ إِخوَةٌ[16]. در اسلام «رهبری» مطرح نیست. اصلاً بزرگان اسلام ما هم در عین حالی که رهبرهای معنوی بودند، مع ذلک پیششان مطرح نبوده است این معانی. من خدمتگزار شما باشم بهتر است تا اسم رهبری.
و من امیدوارم این چند روزی که در پیش شما هستم در خدمت شما باشم.[17]
* * *
اگر به من بگویند خدمتگزار بهتر است
من دعاگوی همه هستم و شما احتمال این را بدهید که اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم. خدمتگزاری مطرح است.[18]
* * *
[12])) همان؛ ج 19، ص 403.
[13])) همان؛ ج 13، ص 544.
[14])) همان؛ ج 13، ص 384.
[17])) صحیفه امام؛ ج 11، ص 352.
[18])) همان؛ ج 10، ص 463.
.
انتهای پیام /*