اگر معلمی «عشق» است و «عاشقی» و شیرین و بهجت آفرین.
اگر تعلیم و تربیت کاری است کارستان و این هنر خداوند است و او این هنر را به رسولان و رهروان شایسته اش تفویض کرده است، پس خوشا به حال معلمان که این وظیفه خطیر را بر دوش می کشند.
اینک در ایام بزرگداشت مقام معلم، گزیده ای از این هنرنامه را به نقل از امام خمینی (س)، آن پیر خداخواه و هنرمند ترین معلم این زمان مرور می کنیم:
توصیه به علم و تقوا
فرزندان عزیزم! دیگر این شمایید که باید هر چه بیشتر کوشش کنید تا نهال آزادی و استقلال کشور را آبیاری کنید. فردای شما فردای دشواری است که اگر مجهز به علم و تقوا و شعور انقلابی ـ اسلامی شدید، پیروزی تان حتمی است، و اگر خدای نکرده در این مرحله کوتاهی کنید مسئولیت آن به عهدۀ خود شماست. هرگز اجازه ندهید که عده ای معدود، چون گذشتۀ تلخ روزهای استبداد، بر شما حکومت کنند. اصل دمکراسی اسلامی را فراموش نکنید. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 193)
تربیت و تعلیم همه جانبۀ دانش آموزان
بچه های ما در هر زمانی موافق آن زمان باید تربیت بشوند.
در روایات هم هست که بچه هاتان را تربیت کنید به غیر آن طوری که خودتان هستید،[1] برای زمان آتیه. برای اینکه اینها در زمان آتیه باید دست به کار مملکت و کشور بشوند. شما بچه ها را از سیاست، از اینطور چیزها دور نگه ندارید. دور نگه داشتن بچه ها از سیاست اساس این می شود که وقتی وارد در اجتماع شدند، مثل یک آدم کوری وارد اجتماع بشوند. خود اشخاصی که می خواهند بعد در این مملکت در این کشور زندگی بکنند و مقدرات این مملکت دستشان باشد، آنها باید آگاه باشند از همۀ خدعه هایی که کرده اند، از همۀ کارهایی که استعمار کرده، از همۀ عقب نگهداریهایی که به دست اینها واقع شده، اینها باید به دست شما و به تعلیم شما به آنها گفته بشود. آنها را وارد کنید در مسائل روز. آنها مطلع باشند از مسائل روز. اگر خدای نخواسته در این [مورد] قصور بشود یکوقت می بینید که چهره های منحرف که وارد در مسائل روز هستند غلبه می کنند بر چهرۀ حق که وارد به مسائل روز نیست. تربیت و تعلیمْ همه جانبه باید باشد؛ یعنی آن مقداری که کشور احتیاج به آن دارد، انسان احتیاج به آن دارد، خود شخص احتیاج به آن دارد، باید تعلیم و تربیت در آنجا به همۀ ابعاد باشد. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 199)
لزوم تربیت دانش آموزان به مسائل عبادی و سیاسی
یک بچه که از یک مدرسه بیرون می آید باید هم مسائل دینی اش را بداند، مسائل نماز و روزه اش را بداند، هم تربیتهای علمی بشود مطابق هر سیستمی که هست، و هم تربیت سیاسی بشود. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 203)
جوانها مظهر امید و نوید
شما جوانها ـ شما جوانهای محصل ـ سایر جوانها امید من هستید، نوید من هستید. امید من به شما تودۀ جوان است، به شما تودۀ محصل است. من امید این را دارم که مقدرات مملکت ما بعد از این به دست شما عزیزان بیفتد و مملکت ما را شما عزیزان حفظ کنید، من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل، با علم و تهذیب نفس، با علم و عمل صالح، بر مشکلات خودتان غلبه کنید. ...
ای امیدهای من، ای نویدهای من، ای فرزندان عزیز اسلام، رمز پیروزی را دریافتید. دریافتید که در این دو سال اخیر با وحدت کلمه ریشۀ استبداد، ریشۀ سلطنت استبدادی 2500 ساله را از بیخ کندید. دریافتید که نفتخواران مفتخوار را عقب زدید. دریافتید که با وحدت کلمه و وحدت غرض و هدف و آن ایمان و هدف اسلام، هدف جمهوری اسلام، دریافتید که این رمزْ شما را به پیروزی رساند. این رمز را از دست ندهید، صفهای خود را فشرده تر کنید، روابط خود را با همۀ قشرها خصوصاً با روحانیین زیاد کنید. شما آمال و آرزوی ما هستید. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 350)
فرهنگ، اساس استقلال کشور
فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است ...جوانها را با اعتماد به نفس، با استقلال نفسانی بار بیاورید. معلمها! جوانها را مستقل، آزاد بار بیاورید. (صحیفه امام؛ ج 7، ص57)
شریفترین و پر مسئولیت ترین شغلها
این شغل شریفترین شغلها و پر مسئولیت ترین شغلهاست. شریفترین شغلهاست، برای اینکه شغل انسان سازی است؛ همان شغلی است که تمام انبیا برای همین معنا آمدند. قرآن یک کتاب انسان سازی است؛ و نازل شده است برای اینکه انسان درست کند. و این شغلی که فرهنگیها دارند ـ چه فرهنگیهای علوم قدیمه و چه فرهنگیهای سایر علوم ـ این شغل هم شغل آدم سازی است. اگر آدم ما بسازیم، مملکت ما نجات پیدا می کند. همیشه آدمها هستند که مقدرات کشورها را در دست می گیرند. منتها بعضیها آدمهای به صورت آدم و واقع شیطان، و بعضیها آدم. و همیشه از فرهنگ، این اشخاص بزرگ قیام می کنند. اشخاصی که ملتها را می توانند نجات بدهند و کشور را می توانند آباد کنند و دنیا و آخرت ملت را می توانند تعمیر کنند فرهنگیها هستند. پس فرهنگ یک کارخانۀ آدم سازی است؛ چنانکه انبیا هم برای همین معنا آمدند آدم درست کنند. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 437)
معلمی، شغل پیامبران
از اول این بود که «آدم» که آمد با تعلیم الهی آمد و معلم بشر بود. انبیا هم معلم بشر بودند. شغل معلمی که شغل عمومی است برای انبیا گرفته، تا اولیا تا فلاسفه و امام، تا علما و تا فرهنگیها، که ماها ان شاء الله باشیم از آنها. پس شغل، شغل بسیار بزرگی است شغل آدم سازی. دیگر شغلها به این درجه نمی رسند؛ برای اینکه آنها مربوط به جهات دیگر است. در عالم هیچ موجودی به پایۀ انسان نمی رسد؛ و هیچ شغلی به پایۀ انسان سازی نمی رسد. پس شغل بسیار بزرگ است، بسیار شریف است. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 438)
سعادت و شقاوت ملتها از مدرسه ها
برای فرهنگیها مسئولیت بسیار هست. هر چه شغل عظیم باشد، مسئولیت به همان مقدار بزرگ و عظیم است. مسئول تمام مقدراتی که برای یک کشوری پیش می آید، مسئول تمام انسانهایی که باید انسان بشوند، مسئول تمام جوانهایی که زیردست آنها باید تربیت بشوند. تربیت باید بشود انسان در مکتب فرهنگیان، معلم؛ و مقدرات هر مملکتی به دست همینهاست که از فرهنگ بیرون می آیند؛ و پیشرفت هر کشوری و عقب ماندگی هر کشوری باز به دست معلمین است. معلم است که با ساختن خود، افراد را، کشور را پیش می برد؛ و معلم است که اگر خدای نخواسته در پیش او انحراف حاصل بشود، کشور را خراب می کند. معلم است که انسانها را یا مهذب بار می آورد، متعهد بار می آورد، و یا انگل بار می آورد و وابسته. همه از مدرسه ها بلند می شود. همۀ سعادتها و همۀ شقاوتها انگیزش از مدرسه هاست، و کلیدش دست معلمین است. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 438)
کلید سعادت و شقاوت یک ملت
پس شغل ماها همه مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلی است که از انبیا به ما رسیده است. اگر ما به این شغل که داریم خیانت کنیم به انبیا خیانت کرده ایم. به خدای تبارک و تعالی خیانت کرده ایم؛ و خیانتمان این است که جوانهایی که پیش ما باید تربیت بشوند یک تربیت منحرفی بشوند. جوانها را مستقیم بار بیاورید؛ آدم بار بیاورید. اگر علاقه دارید به اینکه کشور شما، دین شما محفوظ بماند، این محفوظیت کلیدش دست شماست. کلید سعادت و شقاوت یک ملت دست فرهنگی است. فرهنگی اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر خوب باشد، مملکت خوب می شود؛ معلم اگر منحرف باشد، مملکت خراب می شود. پس شمایید که می توانید یک مملکتی را به پیش برانید؛ هم معنویاتش را و هم مادیاتش را. و شمایید که می توانید یک مملکتی را خدای نخواسته به عقب برانید؛ هم معنویتش را و هم مادیتش را. پس شغلْ شریف، مسئولیتْ زیاد. این شغل شریفی که الآن به عهدۀ شما آمده است، و ما هم با شما هستیم ـ تبع شما ان شاء الله ـ این شغل شریف را، این امانتی است که خدا به شما داده. به این امانت خیانت نکنید، و نکنیم ان شاء الله. (صحیفه امام؛ ج 6، ص 433)
همراهی پرورش با آموزش
آموزش تنها اثر ندارد. پرورش پهلوی آموزش باید باشد. یعنی جوانها وقتی که در دانشگاهها [و] دانشسراها بروند برای تحصیل، اگر همان تحصیل محض باشد، گاهی وقتها شاید مضرّ هم باشد به حال کشور. بسیاری از ضررهایی که به کشور ما وارد شده است از همین تحصیلکرده ها وارد شده است. طرحهای منافی با کشور ما بسیاری اش به دست همین تحصیلکرده ها شده است. تحصیلکرده هایی که آموزش داشته اند، لکن پرورش نداشته اند. تحصیلکرده هایی که فقط برای منافع شخصی خودشان کارها را انجام می دادند.
کسی که پرورش صحیح ندارد، ولو آموزش صحیح هم فرض کنید دارد، خیلی هم آموزشش در سطح عالی است، این ضررش به کشور از مردم عادی بیشتر است. مردم عادی نمی توانند آنطور ضرر به کشور بزنند. اینها تحصیلکرده هایند که می توانند یک طرحهایی بریزند برای استفادۀ دیگران. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 74)
غربزدگی، مصیبت بزرگ ممالک شرق
این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی، مطلقاً، وارد شده است که گوششان به این است که غربیها چه می کنند و چه می گویند و چه عمل می کنند، و خودشان را از دست بکلی داده اند. استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را، از دست داده اند. این ضرری است که بالاتر از ضرر نفت ـ و نمی دانم امثال این ـ است. این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما طوری باشد که بعد از ان شاءالله چند سال دیگر افرادی که از فرهنگ بیرون می آیند یک افرادی متکی به نفس که خودشان را ببینند؛ نه تبع ببینند؛ نه دنباله ببینند؛ و گمان کنند که هر چه آنها کردند، ما باید دنبال آنها باشیم. باید مملکت خودشان را و خودشان را مستقل ببینند، و خودشان را اداره بکنند مملکتشان را. خودشان با استقلال فکری خودشان، دنبال مملکت و مصالح مملکت باشند. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 75)
نقش معلم در جامعه
نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند. نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد. نقش مهمی است که همان نقش تربیت است که «إخراج مِنَ الظلمات إلی النور» آنهایی که الله وَلیُّ الَّذینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَی النُّوُرِ[2] همین سِمَت معلمی است. خدای تبارک و تعالی این سِمَت را به خودش نسبت می دهد که خدای تبارک و تعالی ولیّ مؤمنین است؛ و آنها را از ظلمات اخراج می کند به سوی نور. و معلم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم را دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند، و آنها هم شغلشان تعلیم است؛ معلمند، معلم بشرند. آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسند. انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام [است] بعد از اینکه مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازۀ خطر انسان نیست. آنقدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ حیوانی سَبُع[3] هم، آنقدر جنایت وارد نمی کند. این چیزی است که انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به مرتبۀ حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 291)
مسئولیت بزرگ معلمین
شما معلمین یک شغل بسیار شریف دارید که همان شغل الله است؛ همان شغل انبیاست. و یک مسئولیت بسیار بزرگ دارید که همان مسئولیت انبیاست. منتها انبیا از مسئولیت بیرون می آیند، برای اینکه عمل می کنند به آنچه فرموده اند، به آنچه مأمور هستند؛ ماها هم باید عمل بکنیم. اگر چنانچه خدای نخواسته بچه هایی از دامنهای شما و از کلاسهای شما بیرون بیایند که بر خلاف تربیتهای انسانی ـ اسلامی باشد، شما مسئول هستید. مسئولیت بزرگ است. یک انسانِ درست، ممکن است یک عالَم را تربیت بکند. یک انسان غیر سالم و یک انسان فاسد، عالَم را به فساد می کشد. فساد و صلاح از دامنهای شما و از تربیتهای شما و از مدارسی که شما در آنجا اشتغال دارید، از آنجا شروع می شود. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 292)
وظیفۀ معلمان در رابطه با کودکان
معلمان مدارس هر جا هستند عنایتشان به این کودکها بیشتر باشد؛ که این کودکها امید آتیۀ مملکت ما هستند. با کودکهای امروز، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود. اینها هستند که در آتیه مملکت ما را اداره می کنند؛ و پس از ما اینها باید استقلال مملکت و آزادی را حفظ کنند. معلمان از این کودکهای نورس قدردانی کنند؛ و این کودکهای نورس را، که آلوده نیستند به آن چیزهایی که ما بزرگها آلوده هستیم، نگذارند آلوده شوند. تربیتها تربیتهای دینی باشد. اسلام، تمام آزادیها و استقلالها را بیمه می کند. بچه های کوچک ما را اگر اسلامی بار بیاورید، استقلال و آزادی مملکت شما بیمه خواهد شد. از این کودکها قدردانی کنید. و از این عواطف کودکانۀ آنها من تشکر می کنم. من اینها را دوست می دارم، همان طور که شما عزیزان خودتان را دوست دارید. اینها همه عزیزان من هستند و نور چشم من هستند؛ و در آتیه امید ما به اینهاست. (صحیفه امام؛ ج 10، ص 87)
تبدیل کردن مسلسلها به قلمها
ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان به خدمت بشر بوده است مسلسلها نبوده اند. مسلسلها غالباً در خدمت ابرقدرتها بوده اند و برای تباهی بشر بوده اند. و اسلام هم که امر فرموده است به اینکه جهاد بکنند و دفاع بکنند و البته محتاج به همه ابزار جنگی است.[4] اساس بر این است که دفاع از حق بکنند و حق را و علم را جانشین مسلسل بکنند. قلم و علم و بیان است که می تواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه سایر قوای تخریب کننده. مسلسلها هم و همۀ آلات حربی هم در سایۀ علم تحقق پیدا کردند. منتها گاهی مسلسلها و سایر ابزار باصطلاح تمدن را اشخاصی ایجاد کرده اند که موجب تخریب بلاد و عباد شده است. و گاهی اشخاصی ایجاد کرده اند که موجب تأیید انسان و ساختن انسان و آرامش در بین انسانها بوده است و در این خدمت بوده است. شما کوشش کنید که با بیان و قلم مسلسلها را کنار بگذارید و میدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار کنید.
بشر تا در سایۀ مسلسل و توپ و تانک می خواهد ادامۀ حیات بدهد، نمی تواند انسان باشد، نمی تواند به مقاصد انسانی برسد. آن وقتی مردم به مقاصد اسلامی و انسانی می رسند و به کمال دانش و علم می رسند که قلمها بر مسلسلها غلبه کند، و دانشها در بین بشر به آنجا برسد که مسلسلها را کنار بگذارد، و میدان، میدان قلم باشد، میدان علم باشد. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 447)
لزوم الهی بودن غایات افعال
باید بشر به فکر این باشد که آن چیزهایی که مقصد است و برای تربیت انسان است، برای آموزش انسان است، برای تعلیم انسان است، جهت به آن بدهد. چنانچه دانشگاهها جهت به آن داده نشود، همان دانشگاههایی می شود که در بین بشر هست، و از همان دانشگاهها قوای مخرّبه بیرون می آید. و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها کاری می کنند که مسلسلها نمی تواند بکند. خدمتی می توانند به بشر بکنند که هیچ کس دیگر نمی تواند این قدر خدمت بکند. عمده آن جهتی که طرف آن جهت رفته می شود. و قرآن این را فرموده است: اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ قرائت کن نه قرائت مطلق. بیاموز، نه آموزش مطلق. علم تحصیل کن، نه علم مطلق و تحصیل مطلق؛ علم جهتدار، آموزش جهتدار. جهت، اسم ربّ است، توجه به خداست، برای خدا و برای خلق خدا. قلمها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتند مسلسلها کنار می رود. و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد، مسلسل ساز می شود. ابزار کوبندۀ انسان با دست قلمدارها و دست علمایی که در همۀ دانشگاهها هستند، با دست آنها وجود پیدا کرده است. و همۀ ترقیات بشر هم با دست علما و بیان و قلم علما وجود پیدا کرده است. کوشش کنید که در این آموزشی که به مردم می دهید جهتدار باشد. در کلاسهایی که جوانها یا سالخوردگان برای آموزش می آیند، همان طوری که سواد را به آنها یاد می دهید، و همان طوری که نوشتن و خواندن را بر آنها یاد می دهید، جهت هم به آن بدهید که برای خدا بخوانند و برای خدا بنویسند. برای خدمت به خلق و برای خدمت به خدا و برای خدمت به اسلام. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 449)
کمال جمهوری اسلامی؛ برقراری حکومت و عدل الهی
جمهوری اسلامی محتاج به تربیت و تزکیه است. تمام قشرهای ملت ما و همۀ ملتها احتیاج به تربیت و تزکیه دارند، احتیاج به تعلیماتی که از ناحیۀ انبیا آمده است دارند. مجرد اینکه ما ادعا بکنیم که جمهوری ما اسلامی است این ادعا پذیرفته نیست. آن وقت جمهوری ما اسلامی می شود و به کمال خودش می رسد که خدای تبارک و تعالی در این ملت و در این کشور حاکم باشد؛ یعنی از آن نقطه اولیٰ تا آن آخر حکومت، حکومت الهی باشد. سردمداران، همه الهی باشند. کسانی که در رأس حکومت هستند، کسانی که در رأس امور هستند الهی باشند، از نفسانیت خارج شده باشند، خود را نبینند، شخصیت خود را نبینند، چون نه خودی دارند و نه شخصیتی، هر چه هست از خداست. اگر انسان الهی بشود و ادراک بکند که این بندگان راه خدا، اینها بندگان خدا هستند و باید با آنها آن کرد که خدا راضی است، اگر ما بیدار بشویم و بفهمیم که ما از خدا هستیم و به او رجوع می کنیم ـ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَیْهِ رٰاجِعونَ[5] ـ اگر این دو کلمه را ما در زندگی بفهمیم که ما از او هستیم و همه از اوست و ما هیچ هستیم و هیچ نداریم و هر چه داریم از اوست و ما به سوی او برگشت می کنیم و از ما حساب می برند، ما را در حساب واقع می کنند، این دو کلمه را اگر ما بفهمیم، با بندگان خدا آن طور که خدا راضی است و آن طور که امر خداست عمل می کنیم. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 508)
سعادت بشر در علم همراه با تربیت
ساده اندیشی است که ما گمان کنیم که فقط تخصص، میزان است و علم، میزان است. علم الهی هم میزان نیست. علم توحید هم میزان نیست. علم فقه و فلسفه هم میزان نیست. هیچ علمی میزان نیست. آن علمی میزان است و آن علمی برای بشر سعادت است که تربیت در او باشد، که او از مربّی القا شده باشد، از کسی که تربیت الهی شده است القا بشود به بشر. آن اگر در همۀ مدارس ما ـ چه مدارس علوم اسلامی و چه مدارس علوم دیگر ـ اگر در همۀ آنها این معنا باشد و انحراف در کار نباشد و استقامت باشد، چندی نمی گذرد که همۀ جوانهای ما که امید آتیه این مملکت هستند، همه اصلاح می شوند. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 510)
اهمیّت کار معلّمی
باید خیلی شما توجه کنید به اینکه یک فرد عادی نیستید اگر فرض کنید در یک اداره ای یک نفر آدم یک خلاف کرد، در یک وزارتخانه یک نفر آدم یک خلاف کرد، آن خلافی که در یک وزارتخانه می شود یا یک اداره می شود با این خلافی که در جاهایی که تربیت و تعلیم باید واقع بشود و در آموزش و پرورش می شود، بسیار فرق دارد. آن طور نیست که در یک وزارتخانه اگر یک کسی خلاف کرد، خلافش همچو باشد که یک کشور را به هم بزند؛ مگر نادراً یک همچو اتفاقی بیفتد. اما چنانچه در آموزش و پرورش یک بچه ای فاسد از کار درآمد، یک بچه ای با اخلاق شیطانی تربیت شد، با اخلاق استکباری تربیت شد، این بچه با اخلاق شیطانی، با اخلاق استکباری، امکان این را دارد که یک کشور را تباه کند، و یک انسانهای زیاد را تباه کند. و [در] تمامش، شما که مشغول این شغل عظیم هستید، در تمام آنها، هم در خوبیهایشان و هم در بدیهایشان، شریک هستید. گاهی شریک جُرمید؛ و گاهی شریک یک نورانیتی که شما ایجاد کردید. باید خیلی توجه شما داشته باشید که شماها یک مردم عادی نیستید. شماها معلّم نسلی هستید که در آتیه همۀ مُقدّرات کشور به آن نسل سپرده می شود. شما امانتدار یک همچو نسلی هستید. تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد.فقط این وظیفه نیست برای معلّم علوم دینی. این وظیفه است برای تمام معلمین در هر رشته که هستند و تمام استادی دانشگاه در هر رشته ای هستند.
همانطوری که معلم علوم دینی فقط اگر بخواهد علوم دینی را یاد بدهد و توجه به اخلاق دینی نداشته باشد، توجه به سازندگی این طفل یا این جوان نداشته باشد، ممکن است غائله بار بیاورد و کشور را به تباهی بکشد، معلّم غیر علوم دینی هم همین طور است. در هر رشته ای که تعلیم واقع می شود، چنانچه در آن رشته خدای نخواسته انحراف ایجاد بشود، معلّمینی یا اساتیدی باشند که انحراف ایجاد بکنند، هم خودشان شریک اند در این جرمهایی که از آنها صادر می شود؛ و هم کشورشان به تباهی کشیده می شود به حسب امکان. همچو نیست که وظیفۀ شما آقایان که معلم دینی هستید این باشد که تعلیم کنید. شما باید این عدّه ای که در دست شماست تعلیم کنید، و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید. (صحیفه امام؛ ج 14، ص 35)
استقلال فرهنگی
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد، و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. (صحیفه امام؛ ج 15، ص 243)
اهمیت فرهنگ و آموزش و پرورش
مسئلۀ فرهنگ و آموزش و پرورش در رأس مسائل کشور است. اگر مشکلات فرهنگی و آموزشی به صورتی که مصالح کشور اقتضا می کند حل شود، دیگر مسائل به آسانی حل می گردد. (صحیفه امام؛ ج 15، ص 309)
[1] . علی (ع) می فرماید: «لاتقسِروا اولادکم عَلیٰ آدابکم، فاِنَّهم مَخْلُوقونَ لِزَمانٍ غیر زمانکم»؛ فرزندان خویش را بر آداب خود مجبور مسازید که آنها برای زمانی غیر عصر شما آفریده شده اند. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 267.
[2] . بخشی از آیۀ 257 سورۀ بقره: «خدا، سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند و آنها را از تاریکیها به سوی نور، خارج می سازد».
[3] حیوان درنده.
[4] . اشاره است به آیه شریفۀ 60 از سورۀ مبارکۀ انفال: «وَاَعِدُّواْ لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ من قُوَّةٍ وَ مِن ربَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ». و شما (ای مؤمنان) در مقام مبارزه با آن کافران، خود را مهیا کنید و تا آن حدّ که بتوانید از تسلیحات و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید و تخویف دشمنان خدا و دشمنان خودتان کاملاً فراهم سازید و بر قوم دیگری که شما بر دشمنی آنان مطلع نیستید و خدا به مکر و دشمنی آنان آگاه است نیز مهیّا باشید.
[5] . سورۀ بقره، آیۀ 156: ما از خداییم، و به سوی او باز می گردیم.
.
انتهای پیام /*