یادگار امام در دیدار با معلمان سراسر کشور به تشریح چهار ویژگی امام خمینی(س) می پردازد که فرازهایی از آن به شرح ذیل است:
اولین رکن اندیشه امام عقلانیت انسانی است. امام یک انسان دیندار بود و اساسا گذار ایشان به عالم سیاست و جامعه از مسیر دین بود. شاید هر کسی به امام نقدهایی داشته باشد اما هرگز در این باره که حرکت امام به حوزه سیاست یک حرکت دینی بود حرفی ندارد. امام یک انسان دیندار است معمولا دینداران به ماوراءالطبیعه بسیار ایمان دارند. همه انسانها به نوعی باورمند به ماورالطبیعه هستند. اما این رگهها در انسانهای دیندار پررنگ است همه انسانها از جمله انسانهای دیندار گاهی در تصمیمهای خود بر مدار غیر از عقلانیت تکیه میکنند یا به زبان دیگر انسانها معمولا گرفتار خرافه میشوند. پطروس غالی درباره صلح اعراب و اسراییل در کمپ دیوید از وجود یک جادوگر در هیئت مصری یاد میکند.
خرافه مخصوص دینداران نیست در زندگی بسیاری از ورزشکاران، سیاستمداران و غیره راه دارد. اما دینداران ممکن است از زاویه دیگری به این مسئله گرفتار شوند اما امام خمینی هرگز در هیچ تصمیمی از مدار عقلانیت خارج نشد.
پرواز انقلاب در 12 بهمن از جهات مختلف یک پرواز بینظیر بود. در پروازی که ثمره مبارزات یکصد ساله ملت ایران و چندصد ساله مبارزات شیعه به آن وابسته بود امام تا لحظه آخر هرگز استخاره نکرد. تنها با مشاوران خود مشورت کرد و تصمیم گرفت.
ابوی من [حجتالاسلام و المسلمین سیداحمد خمینی] میگفتند هواپیمایی که امام را به تهران آورد دو طبقه داشت. طبقه دوم مخصوص امام بود. امام در هواپیما دراز کشیدند و گفتند من میخوابم من از پلهها پایین آمدم و به دلیلی دوباره به طبقه دوم برگشتم. دیدم امام به خواب رفتهاند. این آرامش مدیون دینداری امام بود.
در دوران دفاع مقدس، بسیاری از فرماندهان به امام میگفتند استخاره کنید اما ایشان پاسخ میدادند نیازی به استخاره نیست شما برنامهریزی کنید درست عمل کنید حتما پیروز میشوید.
امام هرگز حتی یکبار به خواب اتکا نکرد تصمیمهای ایشان در مدار سیاستورزی بر پایه این مسائل نبود البته نه اینکه خواب حقایقی ندارد اما خواب در تصمیمگیری جایگاهی ندارد.
نبی مکرم اسلام(ص) در امور جنگی هرگز به استخاره، رمل و اسطرلاب تکیه نکرد. امیرالمومنین(ع) بالاترین عارف تاریخ وقتی به جنگ میرفتند براساس قواعد زمان خود عمل میکردند. اگر آیین دادرسی در شام بود در کوفه هم بود با این تفاوت که در شام بر مدار غیرخدایی بود و در کوفه بر مدار خدایی. اگر ابزارها و روشهای جنگی در سپاه معاویه بود در سپاه امام هم بود. اینگونه نبود که چون لشکر امام علی برای خدا میجنگید نیازی به قواعد عقلانی نباشد.
قواعد عقلانی یکی از قواعد الهی است. باید به قواعد عقلانی تن داد بالا رفتن نقدینگی در همه جا تورم را بالا میبرد. و فرقی نمیکند که نظام اقتصادی سوسیالیستی باشد یا لیبرالیستی. بالاترین خصوصیات امام که او را از دیگران ممتاز میکرد اتکا به عقلانیت بود.
دومین ویژگی امام پایبندی به اخلاق اسلامی است. برخیها به امام علی(ع) میگفتند معاویه از تو باهوشتر و امام پاسخ میگفت من به قواعد اخلاقی پایبندم و اینگونه نیست که برای رسیدن به هر نتیجهایی هر وسیلهایی را تجویز کنم. علی(ع) در عرصه زندگی فردی و اجتماعی به قواعد اخلاقی پایبند بود. یکی از امور اخلاقی رعایت ادب است در زندگی امام، امام همواره ادب را رعایت میکرد ایشان از مودبترین انسانها هست. رابطه ما با ایشان، رابطه نوه و پدربزرگ بود. انسان میتواند با نوه خود جور دیگری حرف بزند اما ایشان هرگز به ما "تو" نگفت. ضمن اینکه با ما بازی میکرد و اینگونه نبود که در جایی مثل یک هاله مقدس بنشیند باز هم همیشه ما را "شما" خطاب میکرد.
امام برای مخالفین خود از تعابیر سخیف استفاده نمیکرد و میگفت آقای ریگان و خانم تاچر. او عمیقا به قواعد اخلاقی پایبند بود. موارد زیادی در زندگی ایشان هست که این مسئله را بسیار پررنگ میبینیم.
جوهره دین، اخلاق است. پیامبر برای بسط مکارم اخلاق مبعوث شد. غایت اصلی بعثت پیامبر "اخلاق" بود. اگر هزار سجده و رکوع بکنیم اما دلهایمان چرکین باشد و حسد و حقد و دروغ و تهمت ما را در برگرفته باشد از اعتدال که اصل اساسی اخلاق است خارج شدهایم.
در جنگ خیبر برخی از مسلمانها به دشمنان فحش میدادند و آنها را فرزندان خوک و میمون میخواندند. در این حال یکی از یهودیان پیامبر را خطاب قرار داد و گفت: یا ابوالقاسم تو که دشنام نمیدادی؟ پیامبر از این امر خجالت کشید و آن روز جنگ را تعطیل کرد.
فرق پیامبران و سیاستمداران در این است که پیامبران میخواهند همه خوب باشند اما سیاستمداران میخواهند اکثریت خوب باشند. برای پیامبر تکتک افراد جامعه مهم است. اگر تنها یک نفر به سعادت نرسد کار پیامبر تمام نشده است. دل پیامبر آنقدر به امت خود میسوزد که خدا به او میگوید که دیگر کافی است خود را اذیت نکن. دل پیامبر دل نبیگونه است.
روز عاشورا دل سیدالشهدا به حال شمر بیشتر میسوخت از اینکه خود شمر دلش به حال خودش بسوزد. چون امام حسین فرزند پیامبر است او میخواهد شمر هم به اوج برسد.
سومین رکن اندیشه سیاسی امام فقه شیعی است. امام یک فقیه است و گذرش به سیاست از منظر مسئولیت شرعی است. از دید امام انسان کامل انسانی اخلاقی، عقلانی و متشرع است. همینطور که پیامبر(ص) و علی (ع) هم اینگونه بودند. پایبندی امام به مبانی فقهی بی تردید در جای جای زندگی ایشان دیده میشود. تکیه بر اخلاق و عقلانیت نباید ما را از تقید به فقه و تشرع غافل کند. سنتهای دینی که ریشه در شریعت دارد یک واقعیت هستند باید به آنها تن داد معنی ندارد که بگوییم چون اخلاقی هستیم حجاب اهمیتی ندارد، چون اخلاقی هستیم در نماز کاهلی کنیم. البته به این معنا نیست که با کسانی که مقید به این مسائل نیستند برخورد غیردینی و غیراخلاقی کنیم.
لطافت قضیه این است که کسانی که فقهی هستند فقه را بر اخلاق برتری میدهند و کسانی که اخلاقی هستند اخلاق را بر فقه برتر میدانند. اما مسئله این است که همه اینها یکسان است. چهارمین رکن اندیشه سیاسی امام وحدت ملی است. امام در همه جا تعبیر بسیار خوبی دارد ایشان مرتبا تکرار میکنند "همه با هم". امام میگوید علت موجده انقلاب همان علت مبقیه آن است. این علت اصلی، همان اتکا به خدا و وحدت کلمه است.
این سوال مطرح است که رابطه توکل و توسل با عقلانیت و اخلاق چیست؟ در روایات دینی و در احکام اسلامی و نیز در اندیشه امام به توکل و توسل به صورت فراوان تاکید شده است. امام در زندگی خود هیچگاه نماز را ترک نکرد. در نجف هر شب به زیارت امیرالمومنین میرفت و توسل میجست و این کار هیچ تعارضی با عقلانیت ندارد. انسان با خدا ارتباط برقرار میکند. خدا دل او را روشن میکند، عقل را سالم میکند و اینها سرانجام باعث میشود که انسان بهتر تصمیم بگیرد. برخی اوقات انسان نمیتواند تصمیم بگیرد چون قلب او قفل شده است.
زندگی امام برای ما درس آموز است و این درس بیش از هر چیز بر این است که باید این چهار عنصر عقلانیت انسانی، اخلاق اسلامی، پایبندی به تشرع و وحدت را آویزه گوش کنیم و بدان پایبند باشیم.(برگرفته از سخنرانی یادگار امام در جمع معلمان کشور در تاریخ 91/10/3)
در خاتمه به یکی از تعالیم اسلامی از منظر امام (س) اشاره می شود:
" انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است با برهان اظهار کند و مطالبش را برهانی بفهماند. اینکه در قرآن کریم دارد که لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ برای اینکه تحمیل عقاید نمی شود کرد. امکان ندارد که همین طوری یک کسی تحمیل عقاید بکند. این باید با یک توطئه هایی [باشد] که بد را به دیگران به عنوان خوب جلوه بدهد. یا اینکه اگر انسان باشد و اگر تربیت شده باشد با برهان آن مطلبی را که دارد به مردم بفهماند. تحمیل نباشد. آگاه کند مردم را بر اینکه راه این است، نه اینکه تحمیل کند به مردم که باید از این راه بروید. شما توجه به این معنا داشته باشید که چنانچه ان شاء اللَّه رئیس و فرماندار شدید، این خوی را که در انسان هست این خوی را از خودتان زایل کنید. و از الآن توجه به این معنا داشته باشید که مبادا مبتلا به این خودخواهی عظیم باشید که منشأ دیکتاتوری و منشأ همه مفاسد است. اگر یک چیزی را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید."(صحیفه امام؛ ج14، ص93)
.
انتهای پیام /*