سه حادثه پر معنا عنوان مقاله ای است در فصلنامه حضور که به خاطرات سیزده آبان می پردازد و می نویسد ‏‏در سیزدهم آبان همان طور که همه‏‎ ‎‏می‌ دانید سه خاطره هست و هر سه در رابطۀ‏‎ ‎‏با امریکاست. دو خاطره مربوط است به‏‎ ‎‏ضربه ‌ای که امریکا به ما زد، یک خاطره‏‎ ‎‏مربوط است به سیلی‌ ای که ملت ما به امریکا‏‎ ‎‏زد. خاطرۀ تبعید حضرت امام (رضوان‌الله‏‎ ‎‏تعالی ‌علیه) اولین خاطرۀ مربوط به آن روز‏‎ ‎‏است قضیۀ کاپیتولاسیون ‎ ‎‏یعنی حاکمیت قضایی دولت امریکا که در‏‎ ‎‏سایه حکومت دست‌ نشاندۀ آمریکا در کشور‏‎ ‎‏ایران در حال استقرار بود که ‎ ‎‏امام در مقابل این حادثه موضع سختی‏‎ ‎‏‏گرفتند و امام را تبعید‏‎ ‎‏کردند.

‏‏خاطرۀ دوم خاطره دانش‌آموزان شهید است‏‎ ‎‏که در ادامۀ همان نهضتی که چهارده سال‏‎ ‎‏قبل از او خیال کرده بودند با تبعید امام از بین‏‎ ‎‏خواهد‌ رفت روز به روز قوی‌ تر شده بود و‏‎ ‎‏آفاق جامعه را فرا گرفته بود و مرد و زن و پیر و‏‎ ‎‏جوان و نوجوان را به صحنه کشانده بود.‏‎ ‎‏دانش‌آموزان ما آمدند در خیابانها و مزدوران‏‎ ‎‏امریکایی که یقیناً جنایات شاه و دستگاهش‏‎ ‎‏را ما به حساب امریکا می‌ گذاریم این عزیزان‏‎ ‎‏را شهید کردند. این هم ضربه دومی بود که در‏‎ ‎‏این روز امریکایی‌ ها به ما ملت ایران زدند. ‏

‏‏حادثۀ سوم باز نتیجۀ طبیعی همین جریان‏‎ ‎‏است؛ یعنی نهضت، اول آنقدر غریب است‏‎ ‎‏که می ‌تواند رهبر آن را از داخل خانه بربایند و‏‎ ‎‏تبعید کنند. با گذشت سیزده، چهارده سال‏‎ ‎‏آنقدر پر‌حجم و پر‌کیفیت می‌ شود که‏‎ ‎‏جوانان و نوجوانان دانش‌ آموز را هم به‏‎ ‎‏خیابانها می‌ کشد و بلافاصله بعد از آن‏‎ ‎‏‏پیروزی نهضت و پیروزی انقلاب است و‏‎ ‎‏تشکیل نظمی بر مبنای انقلاب و از آنجا به‏‎ ‎‏بعد نوبت تهاجم ابتدایی سربازان و فرزندان‏‎ ‎‏کتک خوردۀ همین انقلاب است که این یک‏‎ ‎‏امر طبیعی است و اشتباه را آن کسانی کردند‏‎ ‎‏که حملۀ انقلاب به امریکا و بغض فرزندان‏‎ ‎‏انقلاب نسبت به امریکا را یک چیز عجیب‏‎ ‎‏دانستند. این طبیعی‌ترین حادثه‏‎‌‎‏ای بود که در‏‎ ‎‏کشور ما باید انجام می‌گرفت. عکس ‌العمل‏‎ ‎‏انقلابیون نسبت به امریکا که ضامن همه‏‎ ‎‏فجایع در سه دهۀ اخیر قبل از انقلاب بوده‏‎ ‎‏است همین است که ملت انقلابی وقتی‏‎ ‎‏توانست، وقتی قدرت پیدا کرد که هر‌گونه که‏‎ ‎‏می‌ تواند نفرت خودش را نسبت به مستکبرین‏‎ ‎‏و زورگوها و قلدرها و متجاوزین نشان‏‎ ‎‏می‌ دهد. ‏

‏‏در ادامه نویسنده این ادعا را که اگر ما با‏‎ ‎‏امریکا از اول انقلاب مواجهه نمی‌ کردیم این‏‎ ‎‏همه خطر و زحمت از طرف امریکا برای‏‎ ‎‏انقلاب و ملت ما پیش نمی‌ آمد را رد کرده و می نویسد:

مسئله این نیست که‏‎ ‎‏ملت ایران آیا حق داشت به امریکا تعرض‏‎ ‎‏بکند یا نه. و اگر حق داشت یا حق نداشت.‏‎ ‎‏آیا مقتضای عقل و حکمت این بود که به‏‎ ‎‏آمریکا تعرض بکند، یا نه اصلاً قضیه این‏‎ ‎‏نیست. ‏

‏‏در مورد برخورد استکبار جهانی با انقلابها‏‎ ‎‏بخصوص با انقلابی با مایه اسلامی و جوهر‏‎ ‎‏اسلامی مسئله را طور دیگری باید مطرح کرد‏‎ ‎‏و مورد توجه قرار داد مسئله این است که‏‎ ‎‏انقلابی با جوهر فکری اسلامی ممکن نیست‏‎ ‎‏از تعرض امریکا و امثال امریکا خود را برکنار‏‎ ‎‏بداند استکبار جهانی نمی تواند بی‌ تفاوت بماند تا در میان ملتها‏‎ ‎‏فکر هایی و اندیشه‌ هایی رشد کنند که پایه این‏‎ ‎‏اندیشه ‌ها عبارت است از واژگون کردن تخت‏‎ ‎‏استکبار.

‏‏نویسنده در ادامه به این نکته اشاره می کند که ‎‏جوانها باید توجه کنند که چرا‏‎ ‎‏ما با فلان دولت یا فلان رژیم مخالفیم؟ آیا این‏‎ ‎‏درست است که کسی تصور کند که ما‏‎ ‎‏موضعگیریمان در مقابل قدرتهای استکباری‏‎ ‎‏‏عالم یک موضعگیری موسمی یا مصلحتی یا‏‎ ‎‏تاکتیکی است یا نه؟‏

‏‏و نتیجه می گیرد، که مقابله با استکبار از سوی‏‎ مسلمین، مومنین و انقلاب اسلامی‏ مصلحتی و موسمی و  تاکتیکی نیست بلکه‏‎ ‎‏به صورت همیشگی در ذات انقلاب است.

‏‏در قرآن نیز مفهوم استکبار همین‏‎ ‎‏است که یک عنصر، یک شخص، یک جناح،‏‎ ‎‏خود را از حق بالاتر به حساب بیاورد و زیر‏‎ ‎‏بار حق نرود و خود را، قدرت خود را ملاک حق‏‎ ‎‏قرار بدهد و اولین مستکبر‏‎ ‎‏در تاریخی که قرآن برای ما ترسیم می‌کند،‏‎ ‎‏ابلیس است. ممکن نیست فرض کنیم‏‎ ‎‏که یک مسلمان مؤمن، یک موحد حتی یک‏‎ ‎‏روز یا یک لحظه از دشمنی با ابلیس و شیطان‏‎ ‎‏منحرف شود.

 ‏بنابراین اینکه ‎ ‎‏آمریکاییها با خونسردی تمام از کشتار هزاران‏‎ ‎‏انسان حرف می ‌زنند ولی آنجاییکه پای منافع‏‎ ‎‏خودشان در میان باشد، دنیا را از جنجال پر‏‎ ‎‏می ‌کنند، یعنی برای خودشان  حقی قائلند که برای هیچیک‏‎ ‎‏از افراد بشر این حق را قایل نیستند، این‏‎ ‎‏همان روح استکبار است. این آن چیزی است‏‎ ‎‏که در نظام سلطه کنونی دنیا وجود دارد و ما‏‎ ‎‏در دنیا اعلام کرده ایم که انقلاب اسلامی با‏‎ ‎‏نظام سلطه مخالف است. ‏

‏‏اینکه ملتهایی مانند ‏ملت لبنان و گروههای مبارز و‏‎ ‎‏مسلمان و انسانهای‏‎ ‎‏فداکاری را که برای نجات خودشان از‏‎ ‎‏شرایط بد زندگی دست از جان شسته ‌اند را به‏‎ ‎‏شکل تروریست معرفی می ‌کنند، از  همان‏‎ ‎‏خصوصیات استکبار است. ‏

‏‏نتیجه آنکه مسئلۀ استکبار یک مسئله قرآنی‏‎ ‎‏است. مبارزه ملت ایران با استکبار یک مبارزۀ‏‎ ‎‏شعاری، احساساتی، ‏موسمی و تاکتیکی نیست بلکه یک مبارزۀ قرآنی‏‎ ‎‏است و ریشه‏‎ ‎‏مکتبی دارد.

منبع: فصلنامه حضور، شماره 2

 

. انتهای پیام /*