آزاده ای نقل کرد: به ما اطلاع دادند که قرار است یکی از دولتمردان عراق به اردوگاه برای سخنرانی بیاید. او وقتی در بین سخنانش نام امام خمینی را می برد، بچه ها سه تا صلوات بلند می فرستادند...
برخورد هوشمندانه امام با عملکرد رهبران خائن ساف نمونه ای کم نظیر از مواضع روشن و آزاد ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین بود...
آیت الله محمد مومن در خاطره ای از امام به بیان علت تاکید ایشان بر خواندن زیارت رجبیه پرداخته است.
امام فاصله هلیکوپتر تا روی کرسی خطابه را راحت طی کردند. امام صحبت خودشان را ایراد کردند که همه می دانید و بعد با آمبولانس از در بهشت زهرا خارج شده و ماشین به دست راست پیچید، پس از طی مسافت در جاده به طرف قم باز به سمت راست پیچید و به داخل بیابان رفت و با سرعت زیادی جلو رفت، هلیکوپتر ما هم روی آمبولانس حرکت می کرد...

با فراهم شدن بازگشت امام خمینی (س) به ایران و پایان ۱۴ سال دوری ایشان از کشور، باید محل سکونتی برای بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی انتخاب می شد .اولین و مهمترین موضوعی که می بایست مشخص می شد، مکان و جایگاه کمیته استقبال بود تا هم برای آمدن امام و استقرار در آن آماده می شد و هم کمیته استقبال، فعالیت های خود را در آن آغاز می کرد، به همین دلیل، از طریق حاج احمد آقا با حضرت امام در پاریس، تماس گرفته شد تا نظر ایشان برای تعیین مکان کمیته استقبال مشخص شود. امام معیارهایی را ارائه دادند مبنی بر این که مکان استقرار امام در یکی از نقاط مردمی تهران و مرکز مبارزه واقع باشد و در محلات شمال شهر یا دور از مرکز تهران نباشد و متعلق به شخص و مالک خاصی نباشد و جنبه عمومی و مردمی داشته باشد. طبیعتاً مکان دولتی هم نمی توانست باشد و می بایست نوع فعالیت هایی که در این مرکز وجود دارد، با اهداف نهضت اسلامی نزدیکی داشته باشد.
با توجه به معیارهایی حضرت امام چندین مرکز به ایشان پیشنهاد شد؛ از جمله مدرسه علوی. در نهایت، حضرت امام، در ابتدای امر و برای اولین مکان اقامت خودشان پس از بازگشت از پاریس، مدرسه رفاه را برگزیدند؛ چراکه اولاً مدرسه رفاه، در خیابان ایران و نزدیک میدان بهارستان قرار داشت که در قلب تهران و از بهترین محلات بود. ثانیاً این مکان در مالکیت شخص خاصی قرار نداشت و آن را جمعی از نیروهای متدین

اعلان بستن فرودگاه مهرآباد و به تأخیر افتادن بازگشت امام به وطن، موج تازه ای از تظاهرات و اعتصابهای گسترده از جمله راهپیمایی شکوهمند و پرجوش و خروش ۲۸ صفر را به همراه آورد. شعارهایی که مردم در راهپیمایی ۲۸ صفر (۷ بهمن ۱۳۵۷) و تظاهرات پراکنده دیگر مطرح می کردند، از جمله شعار «وای به حالت بختیار، اگر فردا امام نیاد، اگر فردا امام نیاد، مسلسلها بیرون میاد» و یا «وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ـ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» به خوبی روحیه مردم را در به مبارزه طلبیدن دشمن را نشان می داد. در این اوضاع و احوال، فکر تحصّن اعتراضی روحانیان مبارز دانشگاه تهران (در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۵۷)، در جمع ما مطرح و در همان لحظات اولیه با شرکت دهها نفر از روحانیان که بعداً تعداد آنها به صدها نفر رسید، به سرعت شکل اجرایی گرفت. مردم در حمایت از این تحصن به سوی دانشگاه به حرکت درآمدند و وقتی از سوی نیروهای نظامی مستقر در میدان انقلاب(۲۴ اسفند)، متوقف شدند، شروع به درگیری و مقابله کردند که این کار در چند نوبت انجام شد. ولی سخت ترین درگیری در بعد از ظهر اولین روز تحصن روی داد که در نتیجۀ آن، عده زیادی شهید و مجروح شدند و مردم جنازه شهداء را به دانشگاه آوردند و در خیابانها گرداندند