آقای دکتر بعنوان اولین سوال بفرمائید در یک مقایسه وضعیت دینداری و دین باوری جوانان امروز با وضعیت مطلوب را چگونه ارزیابی می کنید؟
اجازه بدهید پاسخ شما را با ذکر یادی از شهید بهشتی بدهم ایشان در یکی از سخنرانیهای خود در مدرسه حقانی قم، در پاسخ یکی از روحانیون با تشریح واقعه سال 1325 قم می گوید در آن سال وضعیت بگونه ای بود که وقتی چهار روحانی از یک سوی پیاده رو عبور می کردند از آن سوی دیگر جوانها بی اعتنا به آنها می گذشتند. این مسایل معلول حوادث و جریانات پس از شهریور 20 و قبل از آن، همچنین تلاش کمونیستها و بخشی دیگر نیز ناشی از گریز دنیای جدید از عقایدی بود که تصور می رفت برای رشد و پیشرفت انسانها دست و پاگیر است.
بر این اساس یکی از عناصری که باعث عقب ماندگی معرفی می شد، دین بود. از طرف دیگر دین عامل حفظ سنتهای عقب مانده، مخالف پیشرفت علم و مخالف رفاه قلمداد می گشت و متأسفانه به دلیل عدم آشنایی بزرگان دین با تحولات جدید، امکان تطبیق افکار و عقاید، قوانین، احکام و مقررات با افکار و نیازهای جامعه فراهم نبود. اولین تحول علمی که در این زمینه برای مبارزه با این تفکر ضد دینی شکل گرفت، در جریان پس از جنگ جهانی دوم در قالب تاسیس انجمنهای اسلامی دانشجویان و انجمن اسلامی مهندسین انجام پذیرفت . البته در آن مقطع بخش عمده تلاش آنها متوجه مارکسیسم بود، مارکسیستی که با ادعای علمی بودن وارد میدان شده بود و با شعارهای ضد استعماری و ضد استبدادی جوان پرشور سیاسی را به سوی خود جلب کرده بود. نقطه مقابل آن نیز مبارزه با مذهب همراه با طرح ارتجاعی بودن آن بود.
تا اینکه حرکت سیاسی امام(س)در سال 42 آغاز شد. این حرکت نیز با سرکوب قیام 15خرداد در مقطعی به نتیجه نرسید. بعد از این بود که عده ای از بزرگان دین و سیاست گرد هم آمدند و به طرح این پرسش پرداختند که چرا جنبشهایی که در کشورهایی چون کشور ما رخ داده است پس از پیروزیهای مقطعی شکست خورده است. حتی انقلاب مشروطه که قدرت را به دست گرفت، منحرف شد.
بعد از شهریور 20 نیز حرکتهایی صورت گرفت اما به نتیجه نرسید. پس چه باید کرد آنچه مسلم است این است که تصویر حاضر تصویر مطلوبی نیست. باترسیم این تصویر می توان نتیجه گرفت که بین وضع مطلوب و وضع موجود بسیار فاصله است. نتیجه مذاکرات و بررسیهای انجام گرفته آن شد که اولا در جامعه ایران هیچ حرکتی وجود ندارد که منهای مذهب به ثمر برسد و هرحرکت اجتماعی که می کوشد علیه نظام موجود حرکت کند الزاما باید از متن مذهب برخاسته باشد. ثانیا این حرکت باید دارای سه وجه باشد یک بعد آن عقیده است، یعنی یک مکتب و ایدئولوژی مبنای حرکت ما راتشکیل دهد. که هم آرمانهایمان را تعیین کند و هم تاکتیک ها و راهکارهایمان را عرضه کند. بعد دیگر بعد سیاسی و به معنای جلب افکار عمومی به منظور همگام کردن آنهاست. پس اگر نیاز اجتماعی را تشخیص داده و به مکتب مراجعه کردیم، پاسخ آن را یافته و راه حلی هم به مردم عرضه داشتیم آنها را همراه خود خواهیم داشت قوه قهریه، بعد سوم را تشکیل می دهد. آنجا که لازم است مقاومت کرده و در صورتی که یورشی شکل می گیرد مقابله کرده ونیرویی برای مواقع لازم داشته باشیم.
تمام جنبشها و حرکتهای صورت گرفته در تمامی وجوه ضعف داشتند یا اینکه شکست آنها در نتیجه ضعف در یکی - دو بعد آن بود.
جنبش مشروطه ضمن آنکه بدلیل حضور مردم دارای بعد سیاسی است، بعد نظامی هم دارد اما فاقد بعد عقیدتی است لذا حرکتی سطحی و دو وجهی است. قیام میرزا کوچک خان جنگلی هم دارای بعد عقیدتی و نظامی است اما بعد سیاسی ندارد. قیام کلنل پسیان در خراسان نیز دارای وجوه اعتقادی، نظامی و فاقد وجه سیاسی است، اما با بررسی انقلاب اسلامی ایران متوجه می شویم که این انقلاب ضمن آنکه دارای بعد عقیدتی بود مبتنی بر پاسخی بود که از سوی یک مرجع عرضه می شد ضمن اینکه از ایدئولوژی بزرگانی چون شهید مطهری نیز تبعیت می کرد. بعد سیاسی آن ایدئولوژیزه شده بود و قوای قهریه خود را داشت ضمن آنکه با تسخیر ارتش بعد سوم خود را نیز به دست آورده بود.
چه جذابیتی از این بیشتر آنهم برای جوانانی که ضد امپریالیسم، ضد استثمار و استعمار مبارزه می کنند. موسسان انجمنهای اسلامی دانشجویان در ایران تحت این عنوان که باید تحولی در نگرش مذهبی بوجود آورد برنامه کار خود را شروع کردند. آنها به این نکته پرداختند که اسلام نظریاتی دارد که بتواند متناسب با هر عصر و هر نسل پاسخگو باشد. عقب ماندگی ما به این معنا نیست که اسلام عقب مانده است. اشکال از ماست.
لذا مرحوم مطهری در تبیین دیدگاه خود به نگارش کتبی مبادرت می ورزد که امام درخصوص این کتب فرموده اند هر اثری که ازایشان موجود است بدون استثنا مفید وخواندنی است. آقای صدر به لبنان می رود و در عرض 15 سال اقلیت شیعه مظلوم آنجا را به جایی می رساند که امروز پس از گذشت 25 سال از فقدان ایشان هنوز فکر و اندیشه ایشان در صحنه سیاسی لبنان و در میان حزب الله حاکم است.
با این تلاشها و تحولات که در راس آنها هم مرجعی روشن ضمیر چون امام(س)وجود داشت. گرچه جریانهای ارتجاعی قدرتمندی هم در مقابل حرکت ایستادند، جریانهایی که امام(س)درخصوص آنها بارها فرمودند که خون دلی که پدر پیرتان از عناصر متحجر خورده، از هیچ گروه و دسته سیاسی و حتی نظام شاهنشاهی هم نخورده است، اما حضور امام و شخصیت های ارزنده توانست دین را به عنوان یک مذهب خودجوش و متناسب با نیازهای عصر به ایران و جهانیان عرضه کند. همین موضوع هم قدرتهایی چون شوروی سابق را نگران کرده بود. نگرانی آنها چه بود آنها نگران چهارده جمهوری آسیایی هم مرز خود با ایران از حیث وجوه فرهنگی و عقیدتی با ایرانیان بودند. اگر درجنوب کشور آنها دینی پیشرو ممتاز و کشوری مرفه ظهور می کرد، قطعا دولتمردان آن ابرقدرت با آن مشکل خواهند داشت. دیگر اینکه براساس ایدئولوژی مارکسیسم که دین را افیون توده ها معرفی می کرد در این کشور دیگر دین نه تنها افیون توده ها نبوده بلکه محرک و ایجاد کننده انقلابی بوده است که با تمام انقلابهای شکل گرفته فرق داشته است، لذا هم از حیث ژئوپولیتکی و هم به لحاظ عقیدتی و سیاسی منافع اتحاد جماهیر شوروی در پیروزی انقلاب اسلامی نبوده است.
به هر حال انقلاب ایران علی رغم خواست دو ابر قدرت شرق و غرب پیروز شد. بعد از پیروزی انقلاب متأسفانه متولیان دین و آنان که وظیفه به روز کردن راههای عرضه دین را داشتند گرفتار مسایل روزمره اجرایی شدند و از تحولات جهان غافل ماندند. من بانهایت درد و احساس تأسف بسیارمی گویم که متولیان دینی امروز ما نسبت به تحولات جهانی بعضا بی تفاوتند. ضمن آنکه مشکلات سیاسی متأثر ازتحمیل جنگ و کمبودهای نشأت گرفته از آن و تغییر شرایط جهانی اقتضا می کند که پاسخهایی برای نسل جوان داشته باشیم و اگر این پرسشها بدرستی پاسخ گفته نشود پاسخ خود را از جای دیگر خواهد گرفت.
دهه 50 وضعیت سیاسی جامعه بگونه ای بود که به جرات می توان گفت جوانان مسلمان دانشگاهی و حتی غیر دانشگاهی توان بسیار بالایی را درپاسخگویی به شبهات جریانهای مارکسیستی درمباحثات روی در روی داشتند، توان فکری قابل قبولی که امروز در برخی از جوانان دانشگاهی و حتی استادان دانشگاهی دیده نمی شود. چه شد که به این نقطه رسیدیم یک اصلی که مبتنی برواقعیت های موجود وجود دارد آن است که دانشجویانی که دردانشگاهها بودند از قبل از انقلاب به بعد از انقلاب آمدند، یعنی دانشجویی که سال 63 در دانشگاه حضور دارد مسایل سیاسی قبل از انقلاب و حرکتهای ضد نظام آن را دیده و درد بی دینی آن زمان را لمس کرده بودند و دیگر آنکه با مبنای تفکر دینی که به او توان لازم راداده بود در پیروزی انقلاب سهم داشته اند. این نسل امروز از گردونه خارج می شود. نسل جدید کسانی هستند که در زمان انقلاب 15ساله بودند و به هیچ عنوان درگیر مسائل قبل از انقلاب نبودند، انقلابی که از در و دیوار آن آیات قرآنی می بارد. این نسل با نسل قبل ازخود این تفاوت را دارند که آنها فعال بوده و اینها منفعل اند. به نسل سوم بعد از آن که می رسیم این نسل نه حال و هوای انقلاب را لمس کرده و نه
توشه ای از گذشته متعهد با خود همراه دارد این نسل با مسائلی مواجه است که پیوندی باگذشته ندارد و با دنیایی هم روبرو شده که با دنیای گذشته به کلی متفاوت است. اینگونه به او گفته اند که آن سو تکنولوژی پیشرفته، آزادی های تأمین شده و حق و حقوق به رسمیت شناخته شده و بدون عقب ماندگی وجود دارد و این سو غیر از عقب ماندگیهای ناشی از جنگ، تلاشها و فشارهای خارجی استکبار برای شکست انقلاب، وقت جامعه ما مصروف خنثی کردن این توطئه ها شد و متأسفانه در پی این مسائل اینگونه نیز تبلیغ می شد که عامل تمام عقب ماندگیها نگرش سنتی مذهبی است که بر اندیشه جامعه حاکم است. کج سلیقگی های موجود در جامعه و در برخورد با نسل جوان را هم به این مسأله اضافه کنید. جوان به اقتضای خلقت جوانی سه چیز را طالب است آزادی، نشاط و زیبایی. آزادی به معنای بی بند و باری، نشاط به مفهوم طرب نیست. مگر همین جوان، دیروز با مفاهیم درک شده از امام(س)با نشاط روی مین نمی رفت . آیا کسی این نشاط را با طرب و بی بند و باری معنا می کرد.
شکاف بوجود آمده یک اتفاق یک شبه نبوده است، در سال 42 هم این شکاف دیده می شد پدران و مادران نسل ما با تفکر سنتی رشد کرده بودند. وقتی ما در جریان تحولات بعد از حرکت امام(س) قرار گرفتیم غالبا با پدران و مادران خود مشکل داشتیم و پدران و مادران ماهم آنچه ما می گفتیم نوعی انحراف تلقی می کردند. اینکه تفکر پدران و مادران خود را تحجر تلقی می کنیم هم شاید روزی نقطه اشتراک فرزندان ما و نسلهای بعد از ما باشد، تشخیص تحجر بودن یا نبودن آن با کیست؟
متولیان دینی جامعه. ببینید نظام حکومتی ما با سایر نظامهای حکومتی در دنیا متفاوت است اگر مردمسالاری، یعنی آنچه زمامدار می کوشد تا برای مردم تهیه کند، در جامعه ما علاوه بر این نظارت و هدایت هم وظیفه سیاستمداران ماست. یکی از این وظایف پرورش نسل جوان منطبق با آرمانهای دینی است . نسل جوان به تنهایی قادر به استخراج مبانی دینی نیست. این پاسخ باید از مکتب داده شود. این وظیفه متولیان دینی است. وقتی آنها مجال فکر و اندیشه را به دلیل مسایل روزمرهۀ خود ندارند به ناچار ارتباطمان قطع می شود.
وقتی شما از متولیان دینی صحبت می کنید و دائما تمام مسأله رامتوجه آنها می دانید این تصور هم بوجود می آید که یا جوان امروز را مثل ظرفی خالی که پذیرای هر اندیشه ای است فرض می کنید و یا آموزه های خانواده را که اتفاقا نسل پیش از فرزندان خود هستند نادیده می بینید.
دو نکته وجود دارد یکی حقیقت است و دیگری واقعیت. آنچه مسلم است آن است که جوان نباید خود باخته شود. باید مقاومت کند، اما تا زمانی که می تواند مقاومت کند که در او عناصر مقاوم وجودداشته باشد و بتواند با آرمانهای خود و در مقابل هجوم خارجی مقاومت کند وقتی این عناصر مقاوم ناتوان شد دیگر کارآیی خود را ندارد. اینجاست که جوان نمی تواند براحتی بپذیرد که آمریکا همان است که فجایع ویتنام را پدید آورد. از آنطرف محدودیتهایی اعمال می شود و این جوان را در تنگنا قرار می دهد. خیلی از محدودیتها و یا خط قرمزها را مسوولان دولتی یا نظام حکومتی ایجاد نکرده اند عوارض همان ساختار عرفی جامعه است که اتفاقا در خانواده هاهم دیده می شود.
من به یاد دارم سالهای61 و 62 می خواستند کلاسی را به بهانه اینکه انجمن اسلامی گفته است پرده بکشند. دکتر شیخ الاسلام با دفتر امام(س) تماس می گیرد. خواهر بنده (خانم طباطبایی) از امام(س) سوال می کند و امام(س) شدیدا مخالفت می کنند و می فرمایند: اگر دیدید کسی مسلمانتر از علی (ع) برخورد می کند نسبت به آن شک کنید. من نمی خواهم بگویم کسی که این دستور را داده حتما عنصر خارجی است، چه بسا عقیده داشته باشد و در عقیده اش هم اخلاص داشته باشد او در عقیده اش صادق است اما عقیده در او صادق نیست. یک روز هم صحنه ای از تلویزیون پخش می شد، یکی از آقایان با امام(س) تماس می گیرد و می گوید این تصویر من پیرمرد را هم دارد تحریک می کند تا چه رسد به جوانها. امام(س)به او می فرماید این ضعف شماست، بروید خودتان را اصلاح کنید. وقتی قرار است فرهنگ سال قبل در جامعه پرشتاب امروز مطرح شود، این گریزها از نسل جوان هم طبیعی است .
منبع: فرازهایی از مصاحبه دکتر صادق طباطبایی با روزنامه قدس در تاریخ 8 اردیبهشت 1383
.
انتهای پیام /*