گفت و گو با آیت الله راستی کاشانی؛
ناگفته هایی از زندگی سیاسی مرحوم حجت الاسلام احمد خمینی
حاج احمد آقا در همه آن چیزی که می شود به امام نسبت داد، در همه خدماتی که برای اسلام و انقلاب و برای پیشرفت این نظام شده است، شریک است.
در سال ۱۳۸۳ موسسه تنظیم و نشر آثار امام بخاطر ارتحال یادگار امام مصاحبه هایی را با دوستان و نزدیکان سید احمد آقا انجام داد که در کتابی با عنوان «گنجینه دل» به چاپ رسید. در میان گفتگو های انجام شده گفتگو با آیت الله راستی کاشانی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم انتخاب شد. از ویژگی های این گفتگو نقل مطالب منحصر بفرد توسط آیت الله راستی کاشانی بوده که از نظر می گذرد:
سابقه آشنایی تان با حاج سید احمد آقا را بیان فرمایند؟
از همان ایامی که من در نجف بودم (زمان حیات حاج آقا مصطفی) از آن وقت با ایشان آشنا شدم منتها آشنایی در حد سلام و علیک عادی. عمده شناخت من نسبت به ایشان بعد از اینکه من آمدم ایران (چون مشکلاتی برای ایرانیان از ناحیه صدام و حزب بعث پیش آمد) و قضایای شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی پیش آمد، بعد از شهادت ایشان تقریباً یک حرکت نسبت به مسائل انقلاب در ایران و بخصوص مبدأ آن یعنی قم، بر اثر مقاله ای که روزنامه اطلاعات نوشت شروع شد، از آن وقت ارتباط ما که جزء اعضای جامعه مدرسین بودیم با نجف اشرف و حضرت امام زیاد شد و از آن وقت در حقیقت واسطه بین امام و ما، حالا چه سخنرانی هایی که امام داشتند و چه پیامهایی که دارند به وسیله تلفن ما می گرفتیم. از آن وقت موقعیت حاج سید احمد آقا و نقش ایشان در سرعت و حرکت مسائل انقلاب- برای اینکه ایشان سریع پیامهای امام را برسانند، آن موقع فاکس در دسترس نبود و لذا نوار حضرت امام را با تلفن به ما می رساندند و همچنین نوشته های ایشان را می خواندند با تلفن و ما می گرفتیم - از آن وقت نقش ایشان در مسائل انقلاب و فداکاری ایشان نسبت به امام و وفاداری ایشان و سعی ایشان نسبت به اینکه آنچه که امام می خواهند، سریع عملی شود، از آن وقت نسبت به ایشان روز به روز ارادت ما زیادتر می شد بخصوص از وقتی که ایشان حرکت کردند و مسائل اوج گرفت و ایشان آمدند و تشریف [[page 1]]بردند به کویت و از آنجا به فرانسه، آنجا دیگر ایشان واقعاً مثل پروانه به دور شمع وجود امام بودند و همه مسائل را مراقبت می کردند با آن مشکلاتی که آنجا بود. البته نجف من از سنۀ 27 - 28 به نجف مشرف شدم تا 5-6 سال زمان حضرت امام را درک کردم، بعد که ما آمدیم شاید 4 یا 5 سال دیگر امام در نجف بودند.
حاج احمدآقا دو مرتبه تا قبل از 1345 آمدند نجف حضرتعالی هم از ارکان و استوانه های حوزه علمیه نجف بودند ترویج حضرتعالی از امام در غربت بسیار مؤثر بود از این دو دوره چیزی به ذهنتان می رسد؟
دور اول که ایشان مشرف شدند تقریباً اوایل شروع کردن به درس بودیم برای ایشان، درس طلبگی و آن هم با سفارش امام. در حقیقت شرایط آن شرایطی نبود که با ایشان ارتباط نزدیک پیدا کنیم. اما در مرتبه دوم که تشریف آوردند وضع طلبگی شان بیشتر شده بود و آن سلام و علیک متعارف را ما از آن وقت با ایشان پیدا کردیم. که واقعاً ایشان از جهت استعداد و از جهت اهتمام برای درس طلبگی سریع ترقی و رشد کردند و زحمت کشیدند. من توفیق نداشتم پاریس خدمت ایشان باشم.
دوران ده ساله انقلاب که حاج احمد آقا مشاور دائم الحضور حضرت امام بود و شما هم در مسئولیتها حضور داشتید. در این بخش ده ساله تا رحلت حضرت امام چه بخاطر دارید؟
واقع مطلب این است که حاج احمد آقا در همه آن چیزی که می شود به امام نسبت داد، در همه خدماتی که برای اسلام و انقلاب برای پیشرفت این نظام شده است، شریک است. واقعاً بازوی توانایی بود برای حضرت امام و دائماً سعی ایشان این بود که شب و روز از امام دور نشود برای اینکه دو مطلب مهم در نظر ایشان بود که حتماً رعایت کنند یکی از ناحیه جسمی و حفاظت امام، دیگر از ناحیه خورد و خوراک و احیاناً دارو، وقتی که امام از پاریس آمدند تهران تا انقلاب و چند روز بعد از آن که آمدند به قم و حاج احمد آقا شب و روز با ایشان بودند شب و روز و هم وقتی کسالت پیدا کردند و بردند امام را تهران چه در بیمارستان و چه زمانی که آمدند به منزل قبل از جماران و درجماران ایشان دائماً پروانه وار به دور امام بودند برای حفظ سلامت ایشان و حفظ وجود ایشان. کسی که در مقابل همه ابرقدرتها موضع گرفته، خوف این بود که از جهات مختلف نسبت به ایشان سوء قصدی شود به شکلهای مختلف چه از ناحیه ترور چه از ناحیه غذای مسموم. همه اینها را ایشان ملاحظه می کرد و لذا در طول حیات امام ایشان مسافرت 2-3 روزه نداشتند اگر می آمدند به قم و برمی گشتند یک ساعته بود و دو ساعته. جهت دیگر، نسبت به همه مسائلی که امام راجع به نظام و مسئولان نظام از ریاست جمهوری گرفته تا سایر نیروها و قوه قضائیه و مجلس به وسیله ایشان همه مسائل و مطالب به امام می رسید و بعد دوباره به ایشان برمی گشت. واقعاً این نقش بسیار مهمی بود که ایشان داشتند. مطلب سوم اینکه کسانی که می خواستند خدمت حضرت امام شرفیاب شوند باید زیر نظر ایشان تنظیم می شد که مشکلی برای امام پیش نیاید. مثلاً ما گاهی که خدمت امام شرفیاب می شدیم ایشان هم نمی آمدند ولی سفارش می کردند امام خسته نشوند. در اینجا باید بگویم که یک وقتی خدمت امام مسائلی را عرض کردم و فکر کردم که امام ممکن است خسته شده باشند و برای یک کسی از امام وقت می خواستم بگیرم امام فرمودند: که من فعلاً شرایط حالم مساعد نیست که وقت بدهم [[page 2]]عرض کردم ولو مختصر. ایشان فرمودند: من نمی توانم به شما تفهیم کنم که من در چه شرایطی هستم فقط دعا می کنم که عمر تو به سن من برسد آن وقت متوجه می شوی که من چه شرایطی دارم و حاج احمد آقا واقعاً مراقب بود که کسانی که خدمت امام می رسیدند در آن حدی که امام حالشان مساعد است رعایت شود حال ایشان. در این جهت هم همه افکار مختلف و سلیقه های مختلف این جور نبود که جلوی یک دسته گرفته شود و دسته دیگر بتواند پیش امام برود ایشان واقعاً یکی از خصوصیاتشان این بود که امام را امام همه امت می دانست فلذا افراد با سلیقه های مختلف می توانستند به نوبت خدمت امام شرفیاب شوند و این از خصوصیات و از سعه صدر ایشان بود. موقعیت حاج احمد آقا برای حرکت امام در طول سالهای انقلاب (از وقت محقق شدن انقلاب تا ارتحال حضرت امام) در همه این جهات مراقب اوضاع بود و واقعاً هم از عهده خوب برآمد. خداوند رضوان خودش را شامل حال ایشان بکند و ایشان را با اجداد بزرگوارش محشور کند.
ده سال اداره بیت امام و ایجاد کانال ارتباطی بین همه گروهها کار خیلی سنگینی بود. ایشان امانتداری ویژه ای داشت در انتقال پیامها و تعبد ویژه ای داشت نسبت به حضرت امام، که بعد از رحلت امام هم شاهد بودیم ...
در این جهت من دو قضیه را نقل می کنم یکی، چند مرتبه خدمت امام عرض کردم که گاهی اوقات من توفیق ندارم که بتوانم خدمت شما شرفیاب شوم اما بعضی از مسائل هست که می خواهم خدمت شما برسد. به چه وسیله برسانم؟ ایشان فرمودند که حاج احمد آقا مورد اعتماد من است هرچه را بگوئید به من می رساند چند مرتبه این مطلب را از خود امام من شنیدم. مطلب دوم، یک وقتی من با خود حاج احمد آقا صحبت کردم که موقعیت خطیر ایشان را که در خدمت امام هستند و رابط بین امت و امام، و امام و مسئولین نظام، من خدمت ایشان عرض کردم همه این مسائل برای مردم، اعتقادشان و اعتمادشان و همه چیزشان به امام هست و چیزی را که مردم توقع دارند عبارت از این است که آنچه را که نظر امام هست به مردم برسد. و مردم نجات و سعادتشان را در این می دانند که آنچه نظر امام هست آن را به دست بیاورند و عمل بکنند. به طور طبیعی نظر شما و نظر من و دیگران برای مردم خیلی اعتبار ندارد! تمام توجه مردم این است که ببینند نظر امام چیست و آن را پیدا کنند و عمل کنند بر طبق آن. شما بالأخره ممکن است سلیقه هایی داشته باشید. در رابطه با نظرات امام احیاناً اگر با سلیقه امام جور درنیاید چه می کنید؟ این را من با خود ایشان صحبت کردم. ایشان فرمودند که واقع مطلب این است که گاهی اوقات ما نظرات خاصی داریم و گاهی امام که مطلبی را می فرمایند من نظر خودم را هم خدمت امام عرض می کنم. احیاناً ممکن است که امام نظر مرا هم لحاظ کنند در بیانشان اما خیلی وقتهاست که نظر مرا نمی پسندند و آنچه را که ایشان تصمیم می گیرند من وظیفه الهی خودم می دانم که همان که نظر امام هست همان را برسانم و تعبیرشان این بود: من این را خیانت به اسلام و مسلمین و امام می دانم که غیر آنچه که نظر امام هست مطلبی را گفته باشم حتی اگر چیزی که منظور امام هست من درک نکنم، هضم نتوانم بکنم در عین حال وظیفه دینی ام می دانم که آنچه را که نظر امام هست همان را برسانم و لذا هم از ناحیه خود امام که من چند مرتبه از خود امام شنیدم که اعتماد صد در صد به ایشان داشتند که آنچه را به ایشان دستور می دهند همان را عمل می کنند، ولو خلاف نظر خودشان باشد. مطلب دوم هم همان مطلبی که از خود ایشان نقل کردم. که ایشان گفتند که من وظیفه خودم [[page 3]]می دانم که حتی اگر جایی خلاف نظر من باشد. همان که نظر امام هست همان را بگیرم و برسانم.
به نظر شما مهمترین کارهای ایشان بعد از رحلت حضرت امام چیست؟
من نظرم این است که واقعاً روش حاج احمد آقا بعد از ارتحال، هر کس در شرایط ایشان بود، واقعاً یک موقعیت بسیار حساس و مشکلی داشت به جهتی که ایشان با آن روحیه و حالت محبت و صمیمیتی که با همه افراد و با سلیقه های مختلف داشت، با همه ارتباط داشت، ممکن است که بعضیها هم سلیقه های خاصی داشتند، دوست داشتند که حاج احمد آقا طبق سلیقه آنها عمل بکند، ایشان این چنین شرایطی داشت معذلک می شود گفت که: شبه معجزه، است که حاج احمد آقا خوب انتخاب کرد که من فکر می کنم صد درصد همانی را که امام می خواست بعد از ارتحال ایشان انتخاب کرد، و معلوم شد که واقعاً حاج احمد آقا به مسأله ولایت فقیه معتقد بود. نه به حساب اینکه ولایت پدر بزرگوارش بود، بلکه از باب اینکه به ولایت فقیه اعتقاد داشت، واقعاً علاوه بر اینکه امام پدرش بود واقعاً به حساب اینکه او ولی امر مسلمین بود، به آن حساب به ایشان عشق می ورزید، و واقعاً صد در صد تابع ایشان بود و اطاعت می کرد. و لذا بعد از ارتحال حضرت امام هم به همان نحو که حمایت از امام داشت به همان شکل نسبت به مقام معظم رهبری حمایت داشت، این مسأله مهم بود که ایشان انتخاب کرد و واقعاً انتخابی بود که روح امام را شاد کرد. همانطوری که امام می خواست هر انسانی نسبت به ولی فقیه رعایت بکند، ایشان همانطور رعایت کرد. مسأله دوم نحوه موضعگیری ایشان نسبت به مقام رهبری و نظام و احیاناً اگر افرادی سلیقه های مختلفی داشتند روش ایشان کنترل کننده بود. نسبت به کسانی که خصوصیات ولایت فقیه را در امام قائل بودند حضور و روش حاج احمد آقا کنترل کننده بود، و این هم مسأله بسیار مهمی بود. مسأله سوم، اهتمامی که ایشان نسبت به نشر آثار امام داشتند خیلی قابل تقدیر است به جهتی که تمام مسائلی که می تواند در حقیقت سرمشق و برنامه باشد برای انقلاب و آینده همین مسائلی است که کلیات آن را امام به مناسبتهای مختلف بیان کردند که اینها همه نصوصی می تواند باشد برای انقلاب و مسئولین انقلاب، می تواند برنامه ای باشد که در طول تاریخ بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین اینها از مسائل مهمی است که حاج احمد آقا داشتند.
در مورد ابعاد علمی، توجه به استعدادی که فرمودید اگر مطلبی هست بفرمایید؟
ایشان سطح را تمام کردند. این اواخر مقداری درس خارج رفته بودند. البته آن ایام دیگر ما در نجف نبودیم. آنطوری که ما از بعضی از دوستان شنیدیم ایشان هم در درس امام در سنوات اخیر در نجف رفتند، احیاناً درس بعضی از آقایان دیگر هم می رفتند و در ایران هم مقداری درس بعضی از آقایان در ایامی که در خدمت امام بودند و یا بعد از ارتحال حضرت امام هم مقداری درس داشتند. و البته از ناحیه اینکه در مجلس خبرگان هم به عنوان نماینده پذیرفته شد و شورای نگهبان هم تأیید کرد، [[page 4]]اجتهاد را هم شورای نگهبان تصدیق کرده بود و ایشان را به عنوان عضو خبرگان تأیید کرد و در انتخابات رأی آوردند.
دو خاطره برجسته را برای خوانندگان بفرمایید؟
به لحاظ اینکه مسئولیتهایی از طرف امام بر عهده ما بود و نماینده امام بودیم در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، فلذا مرتب می رفتیم خدمت حضرت امام برای گزارش، نماینده امام بودیم در شورای مدیریت سابق حوزه و این مسائل منشأ این بود که ما رفت و آمد می کردیم و در حقیقت شناخت، نسبت به ایشان و لطف ایشان نسبت به من زیاد بود. در افتتاح سدّ 15 خرداد خدمت ایشان رسیدم ایشان احوالپرسی کردند و خیلی اظهار محبت کردند و ایشان در حقیقت ما را فرستادند برای خارج. حضرت امام سفارش کردند. یکی از خصوصیات که الآن یادم آمد من در بیمارستان شهدای تجریش بستری شدم در بیمارستان و در بخش C. C.U سکته کردم خبر که به دفتر امام رسید امام سفارش کردند به ایشان و آمدند آنجا. بنا بود مرا منتقل کنند به بیمارستان قلب شهید رجایی و ملاحظه نمی کردند که اگر بخواهند منتقل کنند با وضعی که من دارم ممکن است خطری باشد اما به واسطه سفارش امام، حاج احمد آقا ضمانت کردند که ایشان را حتماً منتقل کنید به آنجا برای اینکه بیشتر اشراف بر حالات من داشته باشند. این مسأله را که نسبت به من داشتند، نسبت به همه کسانی که در رابطه با مسائل انقلاب بودند و خدمت می کردند، محبت داشتند و صمیمی بودند.
بعد از رحلت حضرت امام ایشان اموال زیادی را به عنوان وجوهات شرعیه در اختیار شورا گذاشتند در این رابطه هم اگر مطلبی هست بفرمائید.
بله. این هم به حساب اینکه من از اعضای شورای عالی حوزه هستم بعد از ارتحال حضرت امام از ما دعوت کردند. ما اطلاع از هیچ چیزی نداشتیم و اینکه امام هم اطلاعی به ما داده باشند، نبود. ایشان همه اعضای شورا را دعوت کردند و فرمودند: امام وصیت کردند که تمام اموالی که در حساب ایشان هست همه مربوط به حوزه است و در اختیار شورا قرار بگیرد که به عنوان شهریه به آقایان طلاب بدهند که مدت زیادی شهریه امام به همان ترتیب داده می شد و همه آن پولها به حسابی به اسم شورای مدیریت حوزه منتقل شد و شورا اموال را به عنوان شهریه می پرداختند.
[[page 5]]