اگر نبود ارادۀ خدا، که منصرف کرد اینها را از اینکه مقابله کنند، و نبود آنکه رعب در بسیاری از آنها ایجاد کرد [کار پیش می‏ رفت] اینها با یک شب می ‏توانستند همۀ تهران راخراب کنند. همه چیز دستشان بود. همۀ مراکزی که یک نفر آدم که گوشش  می‏ جنبید همه را بمباران کنند. نه اینکه برای خدا نکردند؛ خدا اذهان اینها را همچو منصرف کرد و دلهای اینها را همچو پُر از خوف کرد که دست به آن آلاتی که باید بزنند نزدند. این یکی از معجزاتی بود که در این قضیه واقع شد.

و معجزۀ دیگر همین توطئه‏ ای بود که برای کودتا در همان شبهای آخر، که ما در تهران بودیم، اینها دیده بودند. و قبلش توطئه این بود که حکومت نظامی را روز هم اعلام  بکنند. ما هم هیچ خبر از هیچ نداشتیم. اعلام بکنند مردم توی خیابانها نیایند، قوای انتظامیه تمام را بگیرند؛ تمام خیابانها و اینها را قوای انتظامی و آلاتی که آنها دارند؛ تانکها را بیاورند مستقر کنند. و بنابراین بود که در همان شب بریزند و هرکس را که احتمال بدهند که این یک مثلاً چیزی هست از بین ببرند و بعد هم چه بکنند. ما هیچ اطلاع نداشتیم. مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبْ  قضایا واقع شد، مثلاً گفته شد که بشکنید این اعتصاب را، این نظام را، این حکومت نظامی را. خوب، مردم شکستند؛ و آنها نتوانستند که بیاورند نابودشان بکنند. بعد آن درگیریها پیدا شد. مرحوم قرنی،  ـ خدا رحمتش کند ـ اینجا بود. به من گفت که مقاتله و جنگ مابین مردم و قوای دولتی در آن شب سه ساعت و نیم بود. با سه ساعت و نیم، دستهای خالی بر تانک و توپ و مسلسل و اینها غلبه کرد! این غلبه، غلبۀ الهی بود. این نظر خدا بود.


منبع: صحیفه امام؛ ج 10، ص 10ـ11

. انتهای پیام /*