رتق
احکام رتق از دیدگاه امام خمینی (س)
رتق در اصطلاح فقه
رتق در لغت و نیز نزد مشهور فقها عبارت است از بسته بودن فرج زن، به گونه ای که آمیزش با او برای مرد امکان پذیر نباشد.
در کتاب تحریرالوسیله در بحث از عیوب مختص زن که موجب حق خیار فسخ برای مرد می گردد، بجای «رتق»، «قرن» ذکر شده و در تعریف آن آمده است: «قرن» و به آن «عفل » گفته می شود و آن گوشت یا غدّه یا استخوانی است که در دهانه رحم روییده می شود و مانع وطی است، بلکه بنا بر اظهر اگر مانع هم نباشد درصورتی که موجب تنفر و گرفتگی باشد. (۱) و مانند دیگر عیوب مختص زن، زمانی موجب حق فسخ می شود که معلوم شود قبل از عقد وجود داشته است و اما آنچه بعد از عقد پیدا می شود اعتبار ندارد، چه قبل از مقاربت با زن باشد یا بعد از آن. (۲)
ابوابی از فقه که از رتق بحث شده
از آن در باب نکاح، شهادات، قصاص و دیات سخن گفته اند.
جواز فسخ عقد نکاح
بنابر قول مشهور، از عیوب مجوّز فسخ عقد نکاح برای زوج، وجود رتق در زوجه است. به هرحال، اگر مراد از رتق معنایی غیر از معنای قرن باشد که از تحریرالوسیله امام خمینی نقل گردید، و رتق اعم من وجه یا مطلق از قرن باشد، طبق نظر ایشان، رتق را از عیوب موجب حق خیار فسخ نباید بشمار آورد؛ و از این که ایشان در بحث از ثبوت قصاص و دیه در جنایت بر «شفر» زن، این دو را قسیم یکدیگر قرار داده و فرموده است: خواه زن، کبیره باشد یا صغیره، ثیّبه باشد یا باکره، ختنه شده باشد یا غیر آن، قرناء باشد یا رتقاء یا سالم، افضاء شده باشد یا غیر آن. (۳) به نظر می رسد که این دو کلمه در نظر ایشان مترادف تلقی نشده است.
اثبات رتق با شهادت زن
برخی از حقوق آدمی است که با شهادت مردان و زنان به تنهایی و یا به ضمیمه یکدیگر ثابت می شود؛ و ملاک و ضابطه آن: هر چیزی است که اطلاع پیدا کردن مردان بر آن، غالباً سخت است، مانند ولادت و بکارت و حیض و عیوب باطنی زنان مانند قرن و رتق و قرحه در فرج زنان، نه عیوب ظاهری مانند لنگی و کوری (۴)
عدم مانعیت رتقاء بودن در ثبوت دیه
در جنایت مرد (۵) در دو «شفر» زن یعنی گوشتی که مانند احاطه دو لب نسبت به دهان، عورت زن را احاطه نموده است، دیه کامل او هست. و در یکی از آن ها نصف آن است؛ خواه زن، کبیره باشد یا صغیره، ثیّبه باشد یا باکره، ختنه شده باشد یا غیر آن، قرناء باشد یا رتقاء یا سالم، افضاء شده باشد یا غیر آن. (۶)
عدم مانعیت رتقاء بودن در ثبوت قصاص
در جنایت زن بر « دو «شفر» زن قصاص است و منظور از آن ها گوشتی است که عورت زن را مانند احاطه دو لب بر دهان، احاطه کرده اند؛ و همچنین است در یکی از آن ها. و باکره و ثیبه و زن کوچک و بزرگ و سالم و رتقاء و قرناء و عفلاء و ختنه شده و غیر آن ها و زن افضاء شده و افضاء نشده در آن مساوی می باشند. البته سالم به فلج قصاص نمی شود. و قصاص در دو شفر فقط در جایی است که زن بر زن جنایت کرده باشد و اگر مردی بر زن جنایت نموده باشد قصاصی بر او نیست و بر او دیه است.» (۷)
(۱) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۳۱۵، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیار الفسخ و التدلیس. والقرن و یقال له: العفل
(۲) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۳۱۵، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیار الفسخ و التدلیس، مسألة ۱.
(۳) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۶۲۳، کتاب الدیات، دیات الاعضاء، السابع عشر: الفرج، مسألة ۱؛ و ص: ۵۸۶، کتاب القصاص، القسم الثانی فی قصاص مادون النفس، مسألة ۴۰. والقصاص فی الشفرین
(۴) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۴۷۹، کتاب الشهادات، القول فی الحقوق، مسألة ۶.
(۵) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۵۸۶، کتاب القصاص، القسم الثانی فی قصاص مادون النفس، مسألة ۴۰. رجلا فلاقصاص
(۶) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۶۲۳، کتاب الدیات، دیات الاعضاء، السابع عشر: الفرج، مسألة ۱.
(۷) موسوعة الإمام الخمینی، ج ۲۳، تحریرالوسیلة، ج ۲، ص: ۵۸۶، کتاب القصاص، القسم الثانی فی قصاص مادون النفس، مسألة ۴۰. والقصاص فی الشفرین
.
انتهای پیام /*