اولین اتهام ما حمایت از حضرت امام بود. دومین اتهام، حمایت از گروههای ضد حکومت (مارکسیستهای اسلامی) و سومین اتهام حمایت از براندازی حکومت سلطنتی بود که در دادگاه برای ما خواندند.
دادگاه هم یک وکیل تسخیری از نظامیهای بازنشسته برایمان تعیین میکرد که میآمد و پنج دقیقهای صحبت میکرد و میگفت موکل من نادم و پشیمان است. در این مدت به ما زندانی موقت میگفتند که در همین زمان بود که آزار و اذیت و شکنجه و زیر هشتی و کتک زدنها زیاد بود. ولی بعد از محکومیت، فشارها کمتر میشد. البته جا تنگ و زندان پر بود. بعضی اوقات در یک سلول هشت نفر جا میدادند و به هر نفر دو تا پتوی سربازی میدادند که این را چهار تا میکردیم و برای یک نفر جا درست میکردیم. عرض آن 32 سانت، تقریبا به اندازه یک موزائیک میشد. در راهرو که محل عبور بود، تخت سه طبقه فلزی گذاشته بودند و یک راه باریک برای رفت و آمد باقی مانده بود.