اگر انواع مخالفت هایی را که افراد با هم دارند، بررسی کنیم، طیف گسترده ای را تشکیل می دهد که شاید از صدها نوع تجاوز کند و در هر نوعی از آن نیز رفتار فرد در هر مصداق ممکن است با مصداقی دیگر متفاوت باشد. اما اگر بخواهیم خیلی کلی و البته با ذکر چند مصداق رفتار امام(س) را با مخالفین فکری خود یادآور شویم، باید از سویی بنیان های معرفتی ایشان را ملاک قرار دهیم و از سویی به خاطرات افراد مختلف مراجعه کنیم.
در مورد بنیانهای معرفتی با عنایت به اینکه ایشان عارف، فیلسوف، فقیه و اندیشمند سیاسی بودند، به طور طبیعی مخالفین هر یک از معارف فوق، با ایشان مخالف بودند. بداهت دارد که یک عارف فیلسوف آزاده هرگز با مخالفین معرفتی خود، برخورد تند و یا حذفی نخواهد داشت. چنانکه برخی مراجع در باب ولایت فقیه با ایشان اختلاف نظر داشتند ولی امام احترام آنها را به غایت مرعی می داشتند.
شنیده ایم که زمانی که امام(س) فلسفه تدریس می کردند، کسانی کوزه ای که فرزند ایشان از آن آب خورده بود را آب کشیدند اما امام(س) اگر چه برای نشان دادن تحجر در برخی حوزه ها اصل موضوع را مثال زدند، اما حتی اسمی از آن افراد نیاوردند تا چنین اشخاصی مورد بی مهری جامعه قرار نگیرند.
برخی ارادتمندان امام(س) حتی در اواخر عمر ایشان با برخی فتاوی ایشان مانند موسیقی و شطرنج مخالف بودند، اما امام با آنها با کمال احترام بحث طلبگی می کردند. یک نمونه آن را در جلد21، صفحه160 صحیفه امام می توان ملاحظه کرد.
بداهت دارد که در مباحث معرفتی در همه حوزه ها نظرات افراد گاه با هم در تناقض و تنافر قرار می گیرد. مثلاً در مباحث عرفان نظری و فلسفه، امام (س) معتقد به وحدت وجود بودند و برای ابن عربی هم احترام قائل تا جایی که حتی در پیام به آقای گورباچف هم از این شخصیت نام بردند، اما از ابو علی سینا هم که بیشتر مشی مشایی داشت و نه اشراقی با احترام نام برده اند.
و اما در موضوع سیاست، باید یادآور شد که در ذات سیاست رو در رویی نهفته است. حتی در مباحث نظری هم ممکن است رو در رویی ها تند باشد. مثلاً کسی که به نظام سلطنت معتقد و حتی حکومت اسلامی را سلطنت فقیه بر مردم تلقی می نماید و جمهوری را حکومت عوام بر خواص تصور می کند، طبیعی است که احساسات مردم را بر می انگیزاند و حتی در مباحث نظری هم مصون از حمله یا طرفداری نخواهد بود. امام(س) که به جمهوری اسلامی اعتقاد راسخ داشتند، به طور طبیعی مخالفین جمهوری دشمن وی می شدند. بدیهی است، چون چنین موضوعی سیاسی است، رودررویی ها هم به صورت عمل سیاسی بروز می کند. چنانکه مگر می شود کسی رهبری مردم را برای تاسیس جمهوری به عهده بگیرد و فقط بحث نظری با طرفداران نظام سلطنت راه بیاندازد. حتی در آن زمان بحث نظری زندان و شکنجه در پی داشت. با اینحال امام خمینی(س) در برچیدن نظام سلطنت از واژه های تند سیاسی نسبت به شاه استفاده کرده اند، اما هرگز و هرگز در موضوعات خصوصی وی که تا آنجا که فسق علنی نبوده به رغم داشتن اطلاعات فراوان، هیچ سخنی نگفته اند.
بعد از پیروزی انقلاب که یک نظام نوپا تاسیس کردند، هر گاه هر مخالفتی با شخص ایشان بود، با سعه صدر تحمل می کردند ولی هر گاه کسی اصل نظام را نشانه می رفت، طبیعی بود که متناسب با نوع نشانه روی آنها، عکس العمل نشان دهند. اگر معارضه مسلحانه بروز می کرد، پاسخ ابتدا نصیحت و اگر فایده نداشت مقابله به مثل می شد. اگر کسی برای براندازی نظام برنامه ریزی برای کودتا انجام می داد، بدیهی بود که عوامل کودتا دستگیر شوند. اگر توطئه چینی با تحریف توام بود، تحریف ها را بر ملا می ساختند و قس علی هذا. لذا باید با دقت و تامل انواع معارضه ها را بررسی کرد و در هر مورد نگریست که رفتار امام(س) با اهل معارضه چگونه بوده است.
با اینحال با ملاک های زیر نیز می توان به ارزیابی رفتار امام(س) با مخالفین پرداخت:
- امام با هر کس خود را مسلمان می دانست اما آگاهانه جامعیت دین را منکر می شد و یا ضروری دین را نادیده می گرفت، در هر موقعیت و مقامی بود، به تناسب عمل او عکس العمل نشان می دادند.
- هر کس با ظالم در شرایط اختیاری همراهی می کرد، مطرود امام(س) بود.
- هرکس مردم را مورد تحقیر قرار می داد، امام(س) با او برخورد سرد داشت و رفاقت نمی کرد.
- هرکس علیه خدمتگزاران به مردم، توطئه می کرد، امام با او بشدت برخورد می نمود.
- با گروه هایی که می خواستند سخن خود را با زور و دیکتاتوری بر مردم تحمیل کنند، اعم از اینکه با حیله یا تبلیغات دروغین باشد و یا بوسیله اسلحه و گروه فشار، بشدت برخورد می کردند.
- با هر گروهی که سرسپردگی به بیگانه داشت و یا غربزده افراطی بود، ابراز مخالفت می کرد.
- از گروه های متحجر مذهبی بشدت تنفر داشت و اگر چه از کسی نام نمی بردند، ولی مراقب بودند به آنان مسئولیت تعیین کننده داده...

. انتهای پیام /*