با عرض سلام و گرامیداشت ایام رحلت حضرت امام خمینی (س)، در پاسخ به سوال شما مخاطب گرامی به عرض می رساند که امام راحل عظیم الشان (قدس سره الشریف) با تسلط کم نظیر خود به تاریخ بویژه تاریخ سیاسی اسلام و به استناد به سیره، سنت و روش پیامبر گرامی اسلام (ص) و امیرالمومنین علی (ع) در تشکیل حکومت، به دنبال زدودن غبار خمودگی و شفاف سازی اذهان عمومی نسبت به مسائل سیاسی و آن چه که بر سر مسلمانان و بویژه مردم ایران رفته است، بودند.

ایشان به حکم وظیفه الهی خود نمی توانستند در برابر مسائل مبتلا به جهان اسلام و سلطه استعمارگران و مستکبران و مستبدان بر سرنوشت ممالک اسلامی سکوت پیشه کرده و بی تفاوت باشند. آن حضرت (ره) انفعال بخشی از علمای اسلام و دوری از حکومت و مسائل سیاسی و پرداختن صرف به مسائل عبادی را از آفات حوزه های علمیه اسلام دانسه اند. ایشان مکتب اسلام بویژه تشیع را مکتبی سیاسی و عبادی به صورت توأمان می دانستند و سعی بلیغ داشتند با تبیین روشنگرانه و اصیل از احکام نورانی اسلام، غبار از چهره واقعی این دین مبین بزدایند. رهبر کبیر امت (ره) به گروههای مختلف نخبگانی جامعه، داشتن طرح ها و برنامه های مبنایی ، سازنده و کاربردی برای دعوت اقشار مختلف مردم و گرایش های گوناگون  به اندیشه و غور در احکام سیاسی و جامع الاطراف اسلام و معرفی صحیح آن به همه ابنای بشر را توصیه نموده اند.   

برای بهره مندی از کلام نورانی حضرت امام (ره)، به فرازی از وصیت نامه سیاسی الهی ایشان توجه کنید:

‏‎«از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر، و بویژه پس از‏‎ ‎‏پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای‏‎ ‎‏مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با‏‎ ‎‏صراحت به اینکه احکام اسلام که ۱۴۰۰ سال قبل وضع شده است نمی تواند در‏ ‏‎عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر‏‎ ‎‏نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن‏‎ ‎‏جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و‏‎ ‎‏شیطنت آمیز به گونۀ طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و‏‎ ‎‏کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک‏‎ ‎‏دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از‏‎ ‎‏دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و‏‎ ‎‏مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف‏‎ ‎‏مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و‏‎ ‎‏متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به‏‎ ‎‏مثابۀ یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعۀ بزرگی است‏‎ ‎‏که اسلام مبتلای به آن بود. گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا‏‎ ‎‏اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند. زیرا اجرای قوانین بر‏‎ ‎‏معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت‏‎ ‎‏فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و‏‎ ‎‏عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد و حدود‏‎ ‎‏و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و‏‎ ‎‏سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل،‏‎ ‎‏چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه‏‎ ‎‏شود. این دعوی به مثابۀ آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن‏‎ ‎‏حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت،‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری‏‎ ‎‏شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با‏‎ ‎‏نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان‏‎ ‎‏می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست ‏زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای‏‎ ‎‏پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب‏‎ ‎‏توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام‏‎ ‎‏و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی‏‎ ‎‏روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی‏‎ ‎‏همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن‏‎ ‎‏مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند و اما‏‎ ‎‏طایفۀ دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند.‏‎ ‎‏باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آنقدر‏‎ ‎‏که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام‏‎ ‎‏عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده.‏‎ ‎‏پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با‏‎ ‎‏انگیزۀ بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند‏‎ ‎‏و حکومت علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و‏‎ ‎‏گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام‏‎ ‎‏بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم‏‎ ‎‏ـ صلی الله علیه و آله ـ بسیارند.‏

اینجانب در این وصیتنامه با اشاره می گذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان‏‎ ‎‏و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه‏‎ ‎‏گفته شده و می شود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و‏‎ ‎‏سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و‏‎ ‎‏ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن‏‎ ‎‏ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه‏‎ ‎‏مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای‏‎ ‎‏سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند؛ جمع آوری‏ ‏ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان‏‎ ‎‏را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از‏‎ ‎‏ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و‏‎ ‎‏پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن‏‎ ‎‏کوشش می کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است،‏‎ ‎‏چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است.»

منبع: وصیتنامه سیاسی- الهی امام خمینی (س)

. انتهای پیام /*