آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود در باره ورود امام به شهر قم نقل می کند: اوایل اسفند 57، مقارن است با تصمیم امام براى رفتن به قم. به همین منظور، خیلى سریع اقدام کردند که نهادهاى اصلى نظام، شکل قانونى بگیرد. البته در آن ایام، معمول نبود که انقلابی ها چنین کارى بکنند و عموماً شکل گیرى نهادهاى نظام جدید در انقلاب هاى مهم، ده ـ پانزده سالى طول کشیده بود.
اعضاى دولت موقت، خیلى خوششان نمى آمد که ایشان در تهران باشند و از تصمیم ایشان خوشحال شدند. ما هم قبول داشتیم که ایشان به قم بروند، چون در قم هم به ایشان دسترسى داشتیم و جاى نگرانى نبود. نظر ایشان این گونه بود که در قم باشند و ما آن را پذیرفتیم.
امام در هنگام ترک تهران به مقصد شهر قم، بیانیه اى صادر کردند. در بخشى از این بیانیه که در چهارده بند بود و من در تهیه و تنظیم محتواى آن نقش داشتم و امام آن را با تشکر از ملت بزرگ آغاز کرده بودند، آمده بود: «... اگر بخواهیم استقلال واقعى به دست آوریم، باید سعى کنیم تمامى اشکال نفوذ امریکا، چه اقتصادى، چه نظامى و چه سیاسى و فرهنگى را از بین ببریم و من امیدوارم که ملت ایران به این مهم، هر چه زودتر برسند...»
همچنین، درباره رفراندوم تعیین نظام آینده کشور، در پیام امام تأکید شده بود: «لازم است تذکر دهم، آنچه اینجانب به آن رأى مى دهم، «جمهورى اسلامى» است و آنچه ملت شریف ایران در سرتاسر کشور با فریاد از آن پشتیبانى نموده است، همین «جمهورى اسلامى» بوده است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم»[1] کمى بعد از آنکه امام به قم رفتند، تازه مشخص شد که حضورشان در تهران تا چه حد ضرورى است. خودشان دیدند که با توجه به وضعیت کشور، باید در تهران باشند، اما آمدنشان، به دلایل مهمى از جمله همین فکر ـ که بهتر است روحانیّت در امور اجرایى دخالتى نداشته باشد و از دور به نظارت و ارشاد بپردازد ـ حدود یکسال به طول انجامید.[2]
قم و استقبال از امام
ورود امام به شهر قم (در تاریخ 10 اسفند 1357)، همانند ورودشان به ایران، شکوهمند و به یاد ماندنى بود. نزدیک به یک میلیون زن و مرد که از همه جا، جمع شده بودند، کیلومترها در مسیر حرکت امام و به شوق دیدارشان، تجمع کرده بودند. عطر و گلاب مىپاشیدند. اسپند دود مىکردند. گوسفند قربانى مى کردند و خلاصه به گمانم کسى در این روز به دور از این دایره عشق مراد و مریدى نبود. حتى مراجع معظم تقلید نیز، که عموماً در چنین برنامه هایى حضور ندارند، براى استقبال آمده بودند.
در این روز، امام به محض ورود به شهر قم در مدرسه فیضیه حاضر شدند و در نطقى از مردم تشکر کردند و فرمودند: «ما باکى از شهادت نداریم...»[3] آنگاه با اشاره به مسائل کشور فرمودند: «مهم این است که این خرابه هایى که براى ما گذاشته اند به همت والاى شما، با همت عظیم ملت بزرگ ایران، این خرابه از سر آباد شود.»[4]
در فرازى از این سخنرانى، امام به فرمانى اشاره کردند که به موجب آن، اموال خاندان پهلوى مصادره و مسئولیت آن به شوراى انقلاب واگذار شده بود و فرمودند:
«من در این آخر که از تهران مى خواستم خارج بشوم، دستور دادم که تمام املاک و دارایى سلسله منحوس پهلوى و تمام دارایى آن اشخاصى که وابسته به او بودند و این ملت را چاپیدند، مصادره بشود و... براى کارگرها، براى مستضعفین و براى بینوایان، هم خانه بسازند و هم زندگى آنها را مرفه کنند.»[5]
در فرداى آن، امام به دیدار جمعى از مراجع رفتند و با آنها به مذاکره و گفتگو نشستند و این البته در حالى بود که از وقتى ایشان از پاریس آمدند، آن روز به جز آقاى آیت اللّه خوانسارى که در تهران بودند، کس دیگرى از آقایان، براى ملاقات و دیدار ایشان به تهران نیامده بود؛ البته شاید امام هم به خاطر تبعات و مسائلى که در غیر این حالت، ممکن بود پیش بیاید، از این وضع راضى تر بودند. اینگونه دیدارها، تقریباً تا آخرین روزهایى که امام در قم بودند، ادامه داشت و مهمترین نتیجه آن، بى اثر کردن تلاش دشمنان انقلاب و اسلام، در ایجاد شائبه اختلاف در بین بزرگان بود.[6]
منبع: امام خمینى(س) به روایت آیت اللَّه هاشمى رفسنجانى، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، صص 85-87
پیوست ها:
[1]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 265. [2]. انقلاب و پیروزى؛ صص 224ـ 225. [3]. همان؛ ص 270. [4]. صحیفه امام؛ ج 6، صص 270ـ271. [5]. همان؛ ج 6، ص 272. [6]. انقلاب و پیروزى؛ صص 225ـ227.
.
انتهای پیام /*