آخرین روزهای دوران طولانی و خوش امریکایی ها در ایران در حال سپری شدن است. روز قبل ـ 19 بهمن ـ نخست وزیر دولت موقت انقلاب، برنامۀ دولت خود را طی یک سخنرانی مبسوط در دانشگاه تهران اعلام کرد و رئوس آن را بدین شرح برشمرد: ـ احراز و انتقال قدرت ـ ارائه و اثبات حقانیت نظام (رفراندم) ـ احیاء و اداره و اصلاح مملکت ـ انتخابات مجلس مؤسسان و ارجاع به آراء عمومی برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید ـ انتخابات مجلس شورای ملی ـ کناره گیری پس از سپردن کارها به رئیس جمهور و دولت رسمی آینده.[1]
در همین روز، تظاهرات نمایشی و مضحکی برای بختیار به عنوان «طرفداری از قانون اساسی» در میدان امجدیه تهران برگزار شد و مطبوعات حداکثر شرکت کنندگان را 30 هزار نفر گزارش کردند.[2] این آخرین پرده نمایش امریکا بود که به امید تکرار 28 مرداد 322 می بایست مقدمه کودتای قریب الوقوعی باشد که به لطف الهی هرگز به اجرا در نیامد.
روز بیستم بهمن، یک روز پیش از آنکه آخرین یورش انقلاب آغاز شود و در ظرف چند ساعت بساط 2500 سال ستم پادشاهان را از ایران برچیند، امام خمینی در بیاناتی خطاب به اعضای شورای هماهنگی اعتصابها ضمن تأکید بر اهمیت نقش اعتصابها در پیشبرد انقلاب، با اطمینان دادن به مردم از پیروزی قریب الوقوع، از آنان خواست که تا آخرین مرحله پیروزی نخستین یعنی اخراج بیگانگان از کشور استواری نشان دهند و سپس خود را برای مهمترین اقدامات بعدی انقلاب که سازندگی کشور است آماده کنند. امام در قسمتی از سخنان خویش فرمود: «کوشش کنید اجانب را بیرون کنید. این قدم اول است. قدم دوم، قدم سازندگی است، مهمتر از قدم اول است.»[3]
ساعاتی چند پس از ایراد این سخنان، «انفجار نور» روی داد و انقلاب پیروزمند ایران کشور را رهایی بخشید و در این سرزمین روزی نو با «طلوع فجر پیروزی انقلاب اسلامی» آغاز گشت.
و اینک غروب غم انگیز امریکا: «پایان این داستان خوفناک و مهیب بسیار غم انگیز است. امریکا دوست نزدیک و متحد ستبر و خوش بنیه ای را از دست داده است که می توانست منافع غرب را در خلیج فارس تأمین کند. همین یک ضرر، میلیاردها دلار خرج برای امریکا در برداشته است، زیرا امریکا مجبور شده است اقدامات امنیتی دیگری را برای سالهای آینده در نظر بگیرد. اما شاید تلخ ترین ضرر امریکا، ضرری است که در ایران دیده است».[4]
گوارا باد شهادت بر عزیزانی که جان خویش را برای پیروزی چنین انقلابی نثار کردند. انقلابی که بزرگترین سازمان نظامی جهان، (پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو) در مقابل آن به شکست خود اعتراف کرد و معاون فرماندهی آن نوشت: «البته ممکن است امریکا پاسخ مناسبی برای مقابله با مرد متعصبی که می تواند همه مردم خود را بسیج کرده، آنها را نه فقط برای مردن در راه آرمانهای تعصب آمیز خود آماده کند که اگر لازم باشد دست به عملیات انتحاری هم بزنند، نداشته باشد... در ایران ما هنوز خسارات و ضررهای زیادی می بینیم و حجم این خسارات بسیار زیاد است. به اعتقاد من، مجموع این خسارات به آنجا می رسد که ما دریابیم اول باید وضع خودمان را سر و سامان بدهیم بعد به سراغ سر و سامان دادن خانۀ دیگری برویم تا امید موفقیتی در کار باشد»!![5]
وزیر خارجۀ وقت نیرومندترین قدرت تسلیحاتی جهان نیز خاطرۀ تلخ خود را از این شکست سنگین چنین یاد می کند: «سولیوان گزارش داد که تهران در هرج و مرج فرو رفته و گروه های مسلح از عناصر دست راستی و دست چپی(!) در خیابانها ظاهر شده با نیروهای دولتی درگیر می شوند. روز نهم فوریه سرانجام بحران خطرناکی که از آن بیم داشتیم پیش آمد وافراد نیروی هوایی در قرارگاه های خود در اطراف تهران بر افسران شوریده، به نیروهای طرفدار آیت اللّه خمینی پیوستند. نیروهای گارد شاهنشاهی که وفادارترین افراد رژیم در نیروهای مسلح بودند به مقابله با آنها اعزام شدند... بعضی از افراد گارد هم به شورشیان پیوستند و زد و خورد در تمام شهر گسترش یافت. روز یازدهم فوریه نیروهای ارتش دچار تجزیه و پراکندگی شدند، فرماندهان نظامی برای جلوگیری از تلاشی کامل ارتش، نیروهای نظامی را به پادگانها فرا خواندند. بختیار بر کنار و متواری شد. روز بعد مرکز فرماندهی نیروهای مسلح که اعضای هیئت مستشاران نظامی امریکا هم در آن بودند مورد حملۀ گروههای مسلح قرار گرفت. در حالی که سولیوان و همکاران او برای نجات امریکاییان از این مخمصه تلاش می کردند دیوید نیوسام معاون وزارت خارجه از «اطاق وضعیت» کاخ سفید به سولیوان تلفن کرد و از او پرسید آیا امکان دست زدن به کودتای فوری وجود دارد؟ سولیوان که تحت فشار شدید برای نجات جان امریکاییها از مخمصه بود،[6] جواب زننده و رنگینی به این سؤال داد که قابل چاپ نیست[7]».
یکی دیگر از عوامل اصلی درگیر با بحران ایران در کاخ سفید، برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر است که روحیه نظامیگری شکست خورده اش او را بر آن می دارد که با افسوس بنویسد: «من هرچه بیشتر دربارۀ وقایعی که در ایران جریان دارد می شنوم بیشتر افسرده می شوم و افسوس می خورم از اینکه چرا نتوانستم همکاران خود را در دولت امریکا قانع کنم که به موقع در این کشور دست به یک کودتای نظامی بزنیم.»[8]
ولی در صفحات بعد اعتراف می کند که: «باید اذعان کرد که راه حل هایی که در برابر رئیس جمهوری امریکا قرار داشت همه شوم و خطرناک بودند و انتخاب راه حلی که من ترجیح می دادم از همه دشوارتر و مخاطره آمیزتر بود زیرا اگر واقعاً نقشه کودتا عملی می شد و شکست می خورد و به دنبال آن یک جنگ داخلی در ایران آغاز می شد بهره اصلی از این ماجرا نصیب شوروی می گردید[9]».
این اظهارات مشاور امنیت ملی کاخ سفید کوششی است برای سرپوش نهادن بر افتضاح شکست و ناتوانی این کشور در مهار انقلاب اسلامی. و گرنه اعترافات صریح مأمور ویژۀ واشنگتن که برای کودتا به تهران اعزام شده بود به روشنی آشکار می سازد که فداکاری ملت ایران و شیوه های مبارزاتی امام خمینی هرگونه راه موفقیت کودتا را بسته بود و بنا به خاطرات هایزر او می بایست ارتشی را برای کودتا آماده کند که به خاطر اعتصاب های شکننده و تعطیلی مراکز اقتصادی سران آن حتی برای تهیه لباس سربازان از او یاری خواسته بودند زیرا هواپیمای حامل لباسها بخاطر اعتصابات گمرکات تخلیه نمی شد و حتی برای تخلیه کشتی سوختی که می بایست به هواپیماها و خودروهای نظامی برسد بر اثر اعتصاب سراسری شرکت نفت روزها معطل مانده و ژنرال امریکایی ناگزیر شده بود ارسال پمپ و وسایل تخلیه را از دولت آل سعود تقاضا کند[10]. و در لحظه ای که بختیار دستور جنون آمیز بمباران مراکز نظامی و دستگیری سران نهضت و کشتار مردمی را که به خیابانها ریخته بودند صادر کرد، فرماندهانی که می بایست این دستور را اجرا کنند خود با مستشاران نظامی امریکایی در ستاد ارتش شاه در محاصره نیروهای انقلاب قرار گرفته و برای نجات خویش ملتمسانه از سولیوان و سفارت امریکا کمک می خواستند.
برژینسکی در نوشته اش از شکست امریکا در ایران که زیرکانه مسئول آن را کارتر شناسانده، چنین یاد می کند: «ایران بزرگترین شکست حکومت کارتر بود. برخلاف پیروزی هایی که در مذاکرات صلح مصر و اسرائیل در کمپ دیوید و تلاش برای عادی ساختن روابط با چین نصیب حکومت کارتر شد و سیاست محکم و استواری که سرانجام در برابر شوروی اتخاذ گردید و هر یک از آنها نقاط مثبت و سازنده ای در سیاست خارجی حکومت کارتر بشمار می آید، سقوط شاه از نظر استراتژیک نتایج مصیبت باری برای امریکا به بار آورد و از نظر سیاسی برای خود کارتر فاجعه آمیز بود. شاید از نظر تاریخی این فاجعه اجتناب ناپذیر می بود، زیرا موج بنیادگرایی اسلامی بیش از حد نیرومند بود و شاید شاه هرگز نمی توانست با جنون خودبزرگ بینی، و در پایان با فلج شدن اراده اش از آن جان سالم به در برد. اما اعتقاد من، که از به یاد آوردن آن رنج می برم اینست که امریکا می توانست برای جلوگیری از آنچه پیش آمد تلاش بیشتری بکند. جبر تاریخ همیشه پس از وقوع حادثه تحقق می یابد و برای توجیه آنچه واقع شده است مورد استفاده قرار می گیرد[11]».
در این دیدار در روز 20 بهمن ماه ابتدا نماینده حاضران طی سخنانی اظهار داشت: «این شورا امیدوار است تا بتواند از رهنمودهای آن زعیم عالیقدر در راه انجام وظایف آیندۀ خود سود جوید. شورای مرکزی هماهنگی سازمان های دولتی و ملی به دنبال اعتراض درهم کوبندۀ سازمان ملی دانشگاهیان ایران علیه نظام طاغوتی گذشته و اعتصاب سرنوشت ساز کارگران و کارکنان صنعت نفت و سایر سازمان های دولتی و ملی اعتصابی بوجود آمد و تلاش نمود تا در راه در هم کوبیدن نظام ظلم و زور وابسته به امپریالیسم همه سازمان های دولتی و ملی را هماهنگ سازد و شالودۀ اتحادیه کارکنان سازمان های دولتی و ملی را برای آینده پی ریزی کند تا بتواند در بازسازی فردای کشور نقشی اصولی و سازنده داشته باشد. اعضای این شورا برگزیدگان راستین تمام سازمان های دولتی و ملی بوده و از آنجا که شورا از نیروی انسانی (متخصص) در همه رشته های فنی و اقتصادی و مالی برخوردار است، با تشکیل کمیته های کار در حال تهیه و تدوین طرح های مختلف برای بازسازی آینده کشور بوده و کلیه امکانات تخصصی خود را در اختیار وزیران و مسئولان دولت انقلابی قرار می دهند.»[12]]
در ادامه بیانات امام خمینی در این دیدار را می خوانید:
«اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، بسم اللّه الرحمن الرحیم
از آقایان و خانمها تشکر بکنم که زحمت کشیدند و اینجا تشریف آوردند. و ما بحمداللّه در این نهضت این برخورداری را داریم که با امثال شماها مواجه می شویم که شما مسائل خودتان را به ما بگویید، ما هم دردهای خودمان را به شما.
شما می دانید که الآن ما، پس از اینکه ان شاءاللّه دولت انقلابی هم تحقق پیدا بکند، راه بسیار دوری داریم برای ترمیم خرابیهایی که در این پنجاه و چند سال در مملکت ما به اسم «تمدن بزرگ»، به اسم آزادی کذا تحقق پیدا کرده است. اینها رفتند و فرار کردند و خزاین مملکت ما را یا به باد دادند، یا همراه بردند. و ما وارث یک مملکت درهم ریخته هستیم که تحقق صحت آن و ترمیم آن امکان ندارد الاّ به تشریک مساعی همۀ قشرهای ملت. اگر هر کس در هر مقامی هست در این مسئله کوشش نکند و بخواهد به عهدۀ قشر دیگر بگذارد، این بار زمین خواهد ماند. خرابیها اندازه ای نیست که دولت بتواند ترمیم بکند، یا قشر یا اقشاری از ملت بتواند ترمیم بکند. این خرابیها بسیار است: در جهت اقتصاد، در جهت فرهنگ، در جهت ارتش، در جهات دیگر. و این با کوشش همه جانبۀ همۀ اقشار ملت باید ترمیم بشود.لهذا با اینکه شما سهم بزرگی دارید، این آقایان فرهنگیها و آقایان اعتصابیون و دیگران سهم بزرگی در این نهضت دارند، و این نهضت را این اعتصابات خیلی ثمربخش کرد، لکن ما حالا قدم اول را برداشته ایم. مثل اینکه یک مملکتی جنگزده باشد و اجانب در آن باشد، کوشش کنید اجانب را بیرون کنید. این قدم اول است.
قدم دوم، قدم سازندگی است، مهمتر از قدم اول است. قدم سازندگی از حالا به بعد شروع می شود. هر جای این مملکت شما دست بگذارید خرابی هست. این ادارات دولتی را به واسطۀ اینکه اشخاصی که در رأس بودند بسیارشان اشخاص غیرصحیح بودند، و همین طور وزارتخانه ها و اشخاصی که در رأس بودند اشخاصی نبودند که ملی باشند، ادارات دولتی را تقریباً باید گفت اینها خراب کردند.
و همین طور شما ملاحظه می کنید که وضع زراعت ما، که یکی از چیزهای بزرگ مملکت است و اقتصاد مملکت ما بسته به اوست، اینها به اسم «اصلاحات ارضی» از بین بردند و الآن کشاورزی شما ورشکسته است و شما محتاجید به اینکه از خارج همۀ چیزها را بیاورید. و همین طور مراتع ما را از بین بردند و به غیر دادند؛ به اسم ملی ملت را از آن محروم کردند، و دامدارهای ما از بین رفتند. این دامدارها، این کشاورزها، که در مَحالّ خودشان نتوانستند زندگی شان را ادامه بدهند رو به شهرستانها آوردند که اینجا یک کاری پیدا کنند. اینجا هم کاری صحیح نبوده است. خیر. از قراری که من شنیده ام در خود تهران محله های بسیاری هست که این محله ها محله های زاغه نشین، چادرنشین و امثال اینهاست که این بیچاره ها در آنجا با وضع فلاکت باری زندگی می کنند.
باید همۀ این آقایان دست به دست هم بدهند، همۀ اقشار با هم اتحاد پیدا بکنند، و با کمال دلسوزی در این خرابه مشغول ساختمان بشوند. هر کس اهل اداره است مواظب باشد که در آن اداره مفاسدی که بوده تذکر بدهد به دولت. هر کس هر جا هست مَفسَده های آنجا را یادداشت کند تذکر بدهد، تا بلکه ان شاءاللّه با کوششهای زیاد این امور رفع بشود.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را خواستارم و امیدوارم که همه با وحدت کلمه، همه با هم این مسائل را حل بکنید. و اختلاف نظر، اختلافات صنفی، اختلافاتی که در ایران آنها انداختند بین مردم، اختلافات را و اینها را توجه کنید که برداشته بشود که دشمن شما از اختلاف شما نتیجه می گیرد. و شما ملاحظه کردید که با این اتفاق کلمه ای که ایران پیدا کرد، این قدرتهای بزرگ را به زانو درآورد به طوری که نتوانستند آنها شاه را هم نگه دارند. خداوند ان شاءاللّه همۀ شما را توفیق بدهد و مؤید کند.[13]
منبع: کوثر، ج3، موسسه چاپ و نشر عروج، 1385، صص 321-326
پیوست ها:
[1]. کیهان 21/11/57، ص 3. [2]. مطبوعات 21 و 22 بهمن 57. در مورد ماهیت شرکت کنندگان در اینگونه نمایش هایی که با پیگیری ژنرال هایزر در ستاد مشترک ارتش شاه سازماندهی می شد رجوع کنید به پاورقی 26 ص 42 . [3]. صحیفه امام؛ ج 6، ص 115. [4]. مأموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، ص 314. [5]. همان جا. [6]. شرح ماجرای نجات مستشاران امریکایی و فرماندهان ارتش شاه که در روز 21 بهمن در محل ستاد ارتش در محاصرۀ نیروهای انقلاب قرار گرفته بودند و چگونگی نجات آنان که با وساطت و دخالت آقایان دکتر ابراهیم یزدی و سرهنگ نصراللّه توکلی انجام گرفت و مستشاران بوسیله این دو نفر تحویل سفارت امریکا در تهران شدند، در مجله حضور، ش 3، بهمن 1370، مقالۀ «خط نجات» به قلم نویسندۀ این سطور که خود از نزدیک شاهد عینی ماجرا بوده آمده است. ضمناً رجوع کنید به پاسخ آقای یزدی و جوابیۀ نگارنده در کیهان هوایی، 3 شهریور 1372. [7]. توطئه در تهران، ص 48 و 49 به نقل از کتاب انتخاب های دشوار، نوشتۀ سایروس ونس. [8]. همان جا، ص 158 به نقل از کتاب قدرت و اصول اخلاقی نوشته برژینسکی. [9]. همان جا، ص 163. [10]. مأموریت در تهران. [11]. توطئه در تهران، ص 101 به نقل از نوشته برژینسکی در کتاب قدرت و اصول اخلاقی. [12] به نقل از نوار موجود در مؤسسه. [13] صحیفه امام؛ ج 6، ص 116 - 114 .
.
انتهای پیام /*