پسر عزیز و مهربانم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
ده روز دیگر بیشتر نمانده که باز غربت تازهتری پیدا کنیم و نمیدانیم به کجای دنیا باید برویم. تکلیف هر کسی پیداست که میرود به وطن آبا و اجدادی خودش یا هر کجا را که بهتر بداند. ولی راجع به ما لازم به توضیح نیست که هیچ مملکتی ما را نمیپذیرد ولی هنوز امید به اینکه همین جا فعلا بمانیم داریم تا بعداً چه پیش آید. فعلا سبب شده است که من دست از سفری که زندهکننده روح و اعصاب بلکه ماده حیاتی دارد برای من، بردارم و به امیدش بنشینم. تاکنون موافقت نکردهاند اما از اظهار لطف و محبت شما که نسبت به آمدن من نموده بودید بسیار متشکر و سپاسگزارم زیرا جز پشتیبانی شما اولادها هیچ چیز دیگر نمیخواهم چون از صمیم قلب دوستتان دارم
بلکه تمام وجودم خلاصه شده در شماها. حال مزاجی همگی از پدر، برادر و
سایرین خوب و سلامت. طلبه ها اعم از افغانی و ایرانی به فکر رفتن افتادهاند،
منتظر روز موعود که اول هفتمین ماه خودشان است برای این که تموز که مطابق ژوئیه فرانسه و 21 جمادیالثانی میشود 9/4 شمسی. سرنوشت اجانب نجف معلوم خواهد شد.
هوای اینجا خیلی گرم شده، از اول صبح کولرها به کار است. آقاجانت مشغول وضو برای رفتن به درس هستند. خدمت فاطیخانم و همشیرهها سلام مرا ابلاغ دارید. نور چشم دلبندم حسن که همیشه با او حرف میزنم قربان میروم. من آرزویی ندارم جز دیدن روی ماه همگی خصوصا حسن. اقلیما عازم است خروجی هم گرفته، سلام میرساند، مشهدی حسین سلام میرساند به سکینهسلطان سلام برسانید.
آقاجانت و داداش و بقیه سلام میرسانند راجع باصلاح امور خانه ننوشته بودید، کوتاهی نکنید مصلحت نیست حتما خوب درک میکنید. آن هم مهیای آمدن هستند، از حضورشان استفاده کنید. دو هفته قبل برای فاطیخانم جواب کاغذش را دادم لابد رسیده. خالهجانشان حالش خوب است. فردا عازم هستیم بروم منزلشان کوفه، جای ایشان خالی است. بیش از این مزاحمت نمیشوم سلامتی تو را خواهانم.
قربانت مادرت
.
انتهای پیام /*