قربانت شوم ـ نامه دستهجمعی که ایام عید نوشته بودید رسید. نمیدانم شدت مسرت را به چه نحو بهتو برسانم، همینقدر میگویم عید ما را مبارک کرد و شعفی در دلمان ظاهر نمود. تو را به خدا هر وقت دور هم جمع شدید از این کاغذها بنویسید. حال ماها همگی خوب و دعاگوی شماها هستیم. الساعه ساعت 9 شب است آقاجانت رفتهاند بیرونی. اقلیم پهلوی من نشسته، عرض سلام وافر دارد، امروز دخترش کاغذ داده که توسط احمدآقا و آقای حائری آب میآوریم، این طور گمان کردیم که تو باعث شدی لوله آب به منزلش بکشد زیرا بودجهاش را ندارد. حالا اگر هم کاری نکردی، بکنی؛ ثواب بزرگی کردهای. خیال دارم انشاءالله ماه خرداد بیایم و برگشت را بگذارم به دست تقدیر تا خدا چه خواهد. فعلاً شایع است میخواهند اعلان کنند برای رفتن بقیه ولی نمیدانم از دروغهای نجف است یا راست است.
خدمت دختر عزیز که از زیارت خطش بسیار خوشنود شدم که یادی از ما کرد سلام برسانید. به صدیقه خانم و بچههایش سلام برسانید آقاجانت هم سلام میرساند. داداش و بقیه بچهها سلامت، سلام دارند. هوای اینجا بسیار گرم شده. دیشب 1ع1 بود رفتیم پشت بام 25/1 تابستان شروع شد. الساعه توی حیاط نشستهام ... حتما هم آنجا هم هوا خوب شده زیاده سلامتی تو را خواستارم.
.
انتهای پیام /*