حاج مهدی عراقی، در 1309 در پاچنار، یکی از محله های مذهبی جنوب شهر تهران، پا به جهان نهاد. مهدی، در دامان مادری پاکدامن و پدری پاکدل پرورش یافت. پدر بزرگوارش، پیشرویی دیندار و درستکار بود و فرزند را برپایه آداب اسلامی بارآورد و فرزند هم در همان دوران کودکی در انجام فرایض الهی کوشا بود. پس از سپری کردن دوره دبستان، برای ادامه تحصیل به دبیرستان مروی و سپس دارالفنون تهران رفت، ولی ناگزیر به ترک تحصیل شد. او برای کسب و کار به بازار روی آورد. آنچه مهدی را به رها نمودن تحصیل واداشت، شور پا گذاشتن به پهنه مبارزه و همراهی با فداییان اسلام و ارتباط او با رهبر فداییان، شهید حجت الاسلام سیدمجتبی نوابصفوی بود.
مهدی عراقی در شانزده سالگی هنگامی که دوران دبیرستان را سپری می کرد، به سبب شرکت در هیئت های مذهبی، با تشکل فداییان اسلام آشنا شد و به عضویت آن درآمد. او که مراد خود را در چهره نواب صفوی یافته بود، به مریدی او گردن نهاد. مهدی پس از این آشنایی توانست به اتاق فکر فداییان اسلام راه یابد. وی در یک دهه دوران پیکار فداییان اسلام علیه استعمارگران، در همه فعالیت های آنها نقشی ویژه داشت و بازوی توانمند شهید نواب صفوی به شمار می رفت. نخستین همکاری وی با این گروه را می توان در حرکت شهید سیدحسن امامی به هنگام اعدام انقلابی احمد کسروی در 20 اسفند 1324 ردیابی کرد. برابر اسناد برجای مانده از ساواک، مهدی جوان در بیشتر نشست های فداییان اسلام حضور پیوسته داشته است. شهید عراقی، گاهی پیام ها و نامه های شهید نواب صفوی را در دیدار با وی دریافت می کرد و در نشست های فداییان برای دیگران می خواند. از میان دیگر کوشش های مهم مهدی می توان به مأموریت در 13 آبان 1328 برای همکاری در اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر، نخست وزیر محمدرضاشاه، مأموریت در راستای کشتن شاه در هنگام تشییع جنازه رضاخان در 1329 و مأموریت 16 اسفند 1329 در اعدام انقلابی حاجیعلی رزم آرا، نخست وزیر بیگانه پرست دیگر محمدرضاشاه، اشاره نمود. شهید عراقی به هنگام اوج گیری جنبش ملی شدن نفت ایران، رابط میان شهید نواب صفوی، آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق بود. وی از سخنرانان فداییان اسلام در میدان بهارستان تهران درباره دلایل اعدام انقلابی رزم آرا هم به شمار می رفت.
شهید عراقی به پیروی از شهید نواب صفوی، هیچ گاه به ملی گرایان دلبستگی پیدا نکرد؛ چرا که معتقد بود ملی گرایان به جای اتکا به ملت ایران، به آمریکا متکی هستند. مهدی عراقی در دوران حکومت دکتر مصدق، در اعتراض به دستگیری شهید نواب صفوی به مدت هفت ماه زندانی شد و در 25 تیر 1331 از زندان رهایی یافت. با کودتای سازمان سیا آمریکا در ایران در 28 مرداد 1332 و شکست برنامه ملی کردن نفت و شهادت نواب صفوی در 27 دی 1334، موج ناامیدی و هراس همگانی، سراسر ایران را فرا گرفت و دیگر هیچ سازمانی هم نمی توانست حرکتی مؤثر داشته باشد. از این رو، حاج مهدی نیز بیشتر به فعالیت های مذهبی و اجتماعی روی آورد و فرصت یافت تا تشکیل خانواده دهد و با خانواده ایجابی وصلت کند. میوه این ازدواج، سه پسر بود که یکی از آنها به دست منافقین ترور شد. همسر حاج مهدی هم دوشادوش او در پیکارها و سختی ها حضور داشت.
با درگذشت آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی در دهم فروردین 1340 در قم و فقدان مرجعیت شیعه، عراقی به همراه دوستان و خانواده اش به قم رفتند. آشنایی شهید عراقی با امام خمینی(ره) در قم موجب شد تا آن شهید، گمشده خویش را در وجود شخصیت روحانی و انقلابی امام پیدا کند. وی امامخمینی(ره) را برای مرجع و رهبر خویش برگزید. از این زمان، او سخت پیرو امام بود و و همه فعالیت های جهادی و سیاسی خود را با کسب تکلیف از امام خمینی(ره) دنبال می کرد. اندکی بعد، بر پایه رهنمودهای امام خمینی(ره) و با یاری کسانی چون شهید حاج محمدصادق امانی، ائتلافی به نام هیئت های مؤتلفه اسلامی را سازمان دادند. این هم پیمانی هیئت های مذهبی در یکم خرداد 1341 آغاز شد. سال های چندی به گونه ای غیررسمی، شهید عراقی، دبیر کل مؤتلفه اسلامی به شمار می رفت. او در این دوره صندوق مالی را در حزب ملل اسلامی و جمعیت مؤتلفه اسلامی راه اندازی کرد.
در دهه آغازین ماه محرم و همزمان با 13 خرداد 1342، سخنرانی کوبنده و افشاگرانه امام خمینی(ره)، محمدرضا شاه پهلوی را بیش از پیش نزد مردم رسواتر نمود. و همپای آن، شهید عراقی با دیگر همراهان به برپایی راهپیمایی در روزهای تاسوعا و عاشورا پرداختند و راه پیمایی بزرگی را از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام تا دانشگاه تهران برنامهریزی و اجرا کردند. مهدی در جلو در بزرگ دانشگاه به سخنرانی پرداخت. با تصمیم امام خمینی(ره) مبنی بر سخنرانی در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه، شهید عراقی خود را بی درنگ پس از پایان راهپیمایی در تهران، به قم رساند و محافظت از امام را بر عهده گرفت. عراقی در جریان راهپیمایی در عاشورای سال بعد، در حالی که رهبری جمعیت را بر عهده داشت، به همراه 38 نفر دیگر دستگیر گردیدند و نزدیک به 70 روز را در بازداشت به سر بردند.
با تصویب قانون مصونیت مستشاران نظامی آمریکا در ایران یا کاپیتولاسیون در 21 مهر 1343، شهید عراقی با کمک یکی از آشنایان خود در مجلس شورای ملی زمان طاغوت، به متن کامل سخنان و گفتگوهای نمایندگان و نخست وزیر دست یافت و نخستین کسی بود که امام خمینی(ره) را از از این کار آگاه ساخت. امام(ره) به تندی به کاپیتولاسیون آمریکایی اعتراض کردند که منجر به تبعید غیرقانونی ایشان در 13 آبان 1343 به ترکیه و پس از آن، در 13 مهر 1344 به نجف گردید. فردی که بیشترین پیگیری را در بازگذاشتن دست آمریکایی های تاراجگر در ایران برای انجام هر جنایتی و مصون ماندنشان از پیگیرد قانونی انجام داد، حسنعلی منصور، نخستوزیر پهلوی دوم بود که در تبعید امام به ترکیه نیز نقش آفرینی های بسیار کرد. شاخه نظامی هیئت مؤتلفه اسلامی، ترور انقلابی حسنعلی منصور، این مهره ورزیده استعمار، را با همکاری گروهی از جمله شهید عراقی در دستور کار خود قرار داد. سرانجام، شهید محمد بخارایی در یکم بهمن ماه 1343 به زندگی ننگین حسنعلی منصور پایان بخشید. در پی آن، بسیاری از اعضای جمعیت مؤتلفه و نزدیک به 250 نفر از بازاریان، شناسایی و دستگیر شدند. شهید عراقی نیز در نوزدهم بهمن 1343، دستگیر و به شکنجه گاه ساواک گسیل شد؛ او زندانی و تبعید گردید. ساواکیان به سختی وی را شکنجه کردند و ناخن هایش را کشیدند، ولی همچنان دم فرو بست و چیزی نگفت.
با فضای آزاد نسبی که در سال 1356 به دستور آمریکایی ها در ایران پدید آمد، عراقی پس از سیزده سال با موهای سفید از زندان آزاد شد. پس از آزادی با گروه های اسلامی تازه سازمان یافته که گرفتار کجروی فکری و مارکسیسم زدگی نشده بودند؛ همچون گروه های توحیدی صف، بشیر و منصورون ارتباط برقرار کرد و تجربه خود را در اختیار آنان گذاشت. با مهاجرت امام از عراق و استقرار ایشان در دهکده نوفل لوشاتو در فرانسه، مهدی عراقی به دیدار امام در فرانسه شتافت و مدیریت بیت امام(ره) را برعهده گرفت. وی از آنجا نوار سخنرانی های امام را به ایران میفرستاد.
با بازگشت امام(ره) در دوازدهم بهمن ماه 1357 به ایران، شهید عراقی هم با هواپیمای امام به ایران بازگشت و نگهبانی از امام (ره) را با جان و دل پذیرا شد. بعداً مشخص شد کسی که پیش از همه از هواپیما خارج گردید، حاج مهدی عراقی بود. هنگام آمدن امام(ره) به مدرسه علوی، مهدی اداره پاره ای از کارها را بر عهده گرفت. انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به بار نشست؛ پنجاه هزار مستشار نظامی آمریکا که بر تار و پود اقتصادی و نظامی کشور رخنه کرده بودند، اخراج شدند؛ نفت و دارایی های کشور از چنگال ناپاک استعمارگران بیرون کشیده شد؛ صهیونیست ها و سرسپردگان آنها رانده شدند؛ سفارت اسراییل در تهران تعطیل گشت و حکومت اسلامی که خواست مردم ایران بود، برقرار گردید. به پیشنهاد و خواست شهید آیتالله دکتر محمد حسینی بهشتی، به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد که اندکی پس از پیروزی انقلاب در 27 اسفند 1357 پایه ریزی شده بود. شهید عراقی، پس از آن با فرمان امام(ره) به سرپرستی زندان قصر در تهران منصوب گردید. پس از چندی نیز با دستور امام به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که در جایگاه مالی بنیاد به همراه حاج حسین مهدیان، سرپرستی روزنامه کیهان رادر زمانی که آنجا به جولانگاهی برای ساواکی ها، تودهای ها و سلطنت طلب ها تبدیل شده بود، به گردن گرفتند. برای شهید عراقی مهم آن بود که از امام(ره) و انقلاب اسلامی پاسداری کند. همین روحیه او بود که آتش خشم و کینه ضدانقلاب را نسبت به وی برافروخته می کرد و آنها را برآن می داشت تا در پی ترور وی برآیند.
صبح روز یکشنبه چهارم شهریورماه 1358، سه موتورسوار از گروهک فرقان، حاج مهدی را هنگامی که مانند هر روز، به همراه حسین مهدیان و حسام، فرزند کوچکش، روانه مؤسسه کیهان بودند، به رگبار گلوله بستند و پدر و پسر را به شهادت رساندند. به فرمان امام(ره) پیکر حاج مهدی را به قم منتقل کردند و در کنار حضرت معصومه(س) به خاک سپردند. امام نیز در تشیع جنازه وی شرکت کردند. شب هنگام، امام خمینی(ره) بر مزار آن شهید حاضر شدند و بیست دقیقه به دعا مشغول بودند که رویدادی کم مانند در رفتار امام(ره) شمرده می شود. مهدی عراقی و یارانش، در فراز و نشیب انقلاب اسلامی و پس از آن در جمهوری اسلامی ایران، همواره پیرو رهبری و ولی فقیه بودند و به همین دلیل توانستند از لغزش هایی که گروه های جهادی و سیاسی دیگر گرفتارشان شدند، مصون بمانند.
امام خمینی (س) بعدازظهر روز چهارم شهریور 1358 در جمع خانواده این شهید می فرمایند:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من ایشان را حدود بیست سال است که مىشناسم. مهدى عراقى یک نفر نبود، او به تنهایى بیست نفر بود. حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان براى من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان مىکند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او مىبایست شهید مىشد؛ براى او مردن در رختخواب کوچک بود.» (صحیفه، جلد 9، ص 350)
منبع زندگی نامه: یاوران مهدی (عج)، پایگاه جامع زندگی نامه شهدا
.
انتهای پیام /*