در شب نهم اردیبهشت ماه 1348 رؤسای شهربانی سازمان امنیت و حزب بعث نجف برای اولین بار پس از کودتای سیاه بعثی ها در عراق به ملاقات امام رفتند و چون در آن ساعات امام ملاقات عمومی داشت و در میان جمعی از مردم و روحانیون نشسته بود از او تقاضای ملاقات خصوصی کردند. امام از ملاقات خصوصی با آنان سر باز زدند و گفتند من با کسی کار خصوصی ندارم. لکن آنان پافشاری داشتند که از امام وقت خصوصی بگیرند. از اینرو میان آنان و امام مناقشه ای روی داد. آنها از امام می خواستند که در مورد اختلافات مرزی میان ایران و عراق از عراق جانبداری کند. امام خطاب به مترجمی که در کنارش نشسته بود گفتند من کسی را می خواهم که بدون مجامله حرفهایم را برای اینها ترجمه کند وقتی مترجم گفت من آماده ام بفرمائید. امام فرمود: اولاً اختلاف ما و دولت ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است و برطرف شدنی نیست. اما اختلاف بین شما و دولت ایران موسمی و زودگذر است. امروز به هم بد می گوئید و یکدیگر را طعن و لعن می کنید و فردا در کنار هم قرار می گیرید. ثانیاً شما چه نکرده اید که ایران کرده است؟ اگر آنها بد کردند شما بدتر کردید. مقامات عراقی که به شدت خشمگین شده بودند از جا برخاستند و در حالی که مرتب می گفتند مو لازم مو لازم (لازم نیست، امام بیانیه ای در پشتیبانی رژیم عراق صادر کنند) از منزل بیرون می رفتند. دو روز بعد رژیم عراق که از برخورد قاطع و قهرآمیز امام سخت خشمگین بود درصدد تهدید و ارعاب برآمد و به امام پیغام داد که باید دو روزه عراق را ترک کنید. وقتی این پیغام به امام داده شد با کمال خونسردی گذرنامه خود را پیش پیام آور افکنده و گفتند خروجی بزنند تا در اولین فرصت عراق را ترک کنم.
منبع: نهضت امام خمینی، ج 2، ص 565-568.
.
انتهای پیام /*