آقای روغنی طی ملاقاتی با امام، مسأله ملاقات با شاه را طرح کرد و اظهار داشت: اگر شما با او ملاقات کنید، شاید اختلافات حل شود و این ابر سیاهی که آسمان دو طرف را کدر ساخته است از میان برود و خواسته های روحانیت تأمین شود. امام در پاسخ اظهار داشت: «... این اظهار تمایل دستگاه، برای ملاقات من با شاه به منظور حل مشکلات و اصلاح امور نیست. بلکه آنها به خوبی دریافته اند که شاه تا آنجا در میان اجتماع ساقط است که اگر انگشت او به دریا برسد دریا نجس می شود، لذا می خواهند مرا وادار کنند با او ملاقات کنم تا مرا هم در اجتماع، مثل خود او ساقط و آلوده سازند». و بدین سان امام، زیرکی و هوشیاری خود را به اثبات رساند و دست رد بر سینه نامحرم زد.
پاکروان در ملاقات هایی که با امام داشت با آنکه موفق نشد در هیچ زمینه سخنی از او بشنود و نظریه های او را به دست آورد، پیش خود چنین برداشت کرد که امام روحیۀ خود را بکلی باخته و زندان کار او را حسابی ساخته است و دیگر جرأت آمدن به میدان مبارزه با رژیم را ندارد. او این برداشت و ارزیابی خود از روحیۀ امام را به شاه گزارش کرد و او را بیش از پیش تحمیق و اغفال ساخت.
منبع: (نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 813)
.
انتهای پیام /*