آقای لواسانی هر ماه چکی را به راننده اش می داد و او آن چک را خدمت حضرت امام می آورد. یکبار شب عید نوروز بود که راننده پیش من آمد و گفت امسال باید عیدی مرا از حضرت امام بگیری. من خدمت حضرت امام رفتم و عرض کردم: آقاجان این چک را آقای لواسانی فرستاده است و راننده اش از شما عیدی میخواهد. فرمودند: برو و پانصد تومان به او بده. عرض کردم: آقاجان من میخواستم از جانب شما مبلغی به ایشان بدهم اما چون اجازه نداشتم این کار را نکردم. آقا فرمودند: چقدر میخواستید بدهید. گفتم: هزار تومان. آقا بلافاصله فرمودند: برو و همان هزار تومان عیدی را به راننده بده.
(منبع: خاطرات خادمان و پاسداران؛ ص ۳۶) (به نقل از سید رحیم میریان)
.
انتهای پیام /*