از پاسداران بیت حضرت امام نقل می کند: در شهادت آیت الله مفتح امام با ماشین آمدند در میان هزاران جمعیتی که بدن این شهید را تشییع می کردند. مردم از شدت علاقه به حدی دور امام ریختند که سقف ماشین می خواست خراب بشود. بوی دود و سوختن کلاج از داخل بلند بود. ما دست و پای خود را گم کردیم که خدایا چه باید کرد؟ اگر امام در ماشین بمانند با این فشار جمعیت مسلما امام را از پا در می آورد. کمی گاز دادم و دست را گذاشتم روی آژیر که فریاد امام بلند شد فرمودند: چه خبره؟ می خواهید مردم را زیر ماشین کنید؟ عرض کردم آقا، ماشین دارد می سوزد فرمودند: صبر کنید می خواهم پیاده شوم و درمیان مردم راه بروم مگر مردم چه می کنند؟ ما می دانستیم که اگر ایشان پیاده شوند اول از همه همان پاسداران محافظ می ریختند برای دست بوسی و ابراز علاقه به دور امام، تا چه به یک جمعیت بیش از صد هزار نفری.
منبع: اوج عزت قم در ۳۲۸ روز؛ ص ۱۶۹ - ۱۷۰ (خاطرات رضا فراهانی)
.
انتهای پیام /*