دکتر سیده فاطمه طباطبایی در کتاب ایام غربت به ذکر خاطره ای از امام به نقل از برادرش دکتر سید صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت در خصوص اهمیت شکل گیری جمهوری اسلامی و برگزاری به موقع رفراندوم با بیان اینکه امام در رفراندوم آینده را می دیدند، میگوید:
داداش به ملاقات امام زیاد می آمد، مخصوصا زمانی که امام قم بودند و داداش سخنگوی دولت بود. می آمد مشورت میگرفت، نظر می داد، نظر میگرفت. به خصوص در جریان انتخابات دور اول که قرار بود بعد از انقلاب برگزار شود، امام گفتند که انتخابات برای رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شود. یادم هست برادرم زنگ زد و گفت آقای حاج سید جوادی -که آن زمان وزیر کشور بود- میگوید اصلا امکان ندارد، شرایط ما طوری نیست که بتوانیم صندوق جایی ببریم، مرزهایمان هنوز درگیر است، هنوز خیلی از روستاهایمان راه ندارند، وسیله ارتباطی با روستاها نداریم. چطور می توانیم صندوق بفرستیم و رای بگیریم؟ امام گفتند که حتما باید رفراندوم برگزار شود. احمد آقا به اخوی گفت که امام میگویند حتما باید انجام شود. اخوی گفت که پس من حتما باید بیایم قم. چون آقای حاج سید جوادی میگوید اصلا نمی توانم، باید بیایم قم حضوری صحبت کنیم. آمد قم. با هم صحبت کردند و امام گفتند ، اگر ایشان نمی تواند، به عنوان وزیر کشور به من تفویض کند، من انجام می دهم. نیروهایی میگذارم که انجام بدهند. باید این رفراندم صورت بگیرد. اخوی گفته بود که آخر نیازی نیست - این را بعدا برای من تعریف کرد – رفراندوم برای چه؟ یک امر مسلمی را می خواهید بهش برسید، این امر مسلم با این تظاهراتی که مردم دارند، معلوم است که نتیجه اش مثبت است. جمهوری اسلامی می خواهند دیگر. برای یک امر مسلمی شما میگویید کار وسیعی انجام شود که به آن آری برسید که الان هم حاصل است. این کار تحصیل حاصل است در واقع. امام گفته بودند که نه، برای شما این نظر است ولی بعدها خواهند گفت که فلانی روی احساسات مردم سوار شد و همه مردم هم نبودند. یک دسته آمدند در خیابان و اینها هم آن موقع احساسات شان گرم بود، اینطور نبود که از اول جمهوری اسلامی باشد که با نظر مردم انتخاب شده باشد. این را شما الان میگویید. اگر این کار را نکنید سال های بعد، پایه های جمهوری اسلامی سست میشود. اینها هم قانع شده بودند که امام راست میگویند و الان را نمی بینند، سال های آینده را می بینند. پایه جمهوری اسلامی باید بر روی آرای مردم باشد تا استحکام داشته باشد. یادم هست که اخوی آمد خانه ما با احمد اقا صحبت می کرد که امام آینده را می بیند، ما الان را می بینیم و می خواهیم مشکل حل شود. امام جایی را می بیند که ما نمی بینیم. بعد تصمیم گرفتند که انجام شود و انجام دادند.
(پالیزبان، مهدیه. (۱۳۹۸). ایام غربت، خاطرات فرشته اعرابی و فاطمه طباطبایی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).ص ۱۷۲ و ۱۷۳)
.
انتهای پیام /*