هر گاه یک روحانی وارد میشد، ایشان احترام میکردند. من یادم هست که در همان انجمنهای ایالتی و ولایتی که از تهران و جاهای دیگر میآمدند منزل امام برای ملاقات، امام تو آن بیرونی مینشستند که درش به حیاط باز میشد، مردم تو حیاط ازدحام میکردند و اظهار علاقه میکردند. امام در یکی از جلساتی که هیئت هایی از تهران آمده بودند و خیلی اظهار علاقه میکردند، در نوحه ها و در شعرهایشان نسبت به امام و اهداف امام مطالبی عنوان میکردند، بعد گفتند حاج آقا شما چند دقیقه ای صحبت بکنید، چند کلمه ای صحبت کنید. امام هم یک چند کلمه همینجور هنوز یادم است میفرمودند که من از شما تشکر نمیکنم اینجوری میگفتند - که همه یکدفعه میدیدند که یعنی چه تشکر نمیکنم - خداوند از شما تشکر بکند، چون شما برای خدا این کار را دارید میکنید. این خیلی جالب بود که هم تشکر بود و هم اینکه تذکر بود که کارها برای خدا باشد، نسبت به من هم مثلاً اظهار میکنید، بدانید برای خدا باشد. این نکاتی بود که در جای جای کلمات امام، در صحنه های مختلف امام، در عین حالی که به مردم و اظهار علاقه هایشان واقعاً پاسخ میدادند، این توجه را هم میدادند که اینها برای خدا باشد، همه را پای خدا بزنید تا اینکه ماندگار باشید، این یکی از ویژگیهای سخنرانی امام بود، غیر از آن صراحت و اطلاع را که واقعاً در هر موقعیتی باید گفت، امام درست نبض کار دستشان بود و در همان باره صحبت میکردند و با کمال صراحت و این صراحت ایشان بود که واقعاً جامعه را بیدار کرد و این انقلاب در واقع یکی از ارکانش صراحت گفتار امام بود.
(خاطرات آیت الله سید جمال الدین دین پرور، آرشیو موسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی(س))
.
انتهای پیام /*