در روزهای آخر دی 1357 خبر بازگشت قریب الوقوع امام خمینی رسانه ای شد. در سومین روز بهمن ماه دولت و ارتش فرودگاههای کشور را بستند و پرواز تمامی هواپیماها به ایران و از ایران به خارج متوقف شد. مردم تهران و شهرستانها در اعتراض به بسته شدن فرودگاهها تظاهرات کردند و جمعیت کثیری به سوی فرودگاه مهرآباد روی آوردند و خواهان بازگشت امام خمینی به وطن شدند. با گرامیداشت آن روزهای سراسر حماسه، توجه خوانندگان محترم را به خاطره ای از آن روزها جلب می نماییم:

اعلان بستن فرودگاه مهرآباد و به تأخیر افتادن بازگشت امام به وطن، موج تازهای از تظاهرات و اعتصابهای گسترده از جمله راهپیمایی شکوهمند و پرجوش و خروش 28 صفر را به همراه آورد. شعارهایی که مردم در راهپیمایی 28 صفر (7 بهمن 1357) و تظاهرات پراکنده دیگر مطرح می کردند، از جمله شعار «وای به حالت بختیار، اگر فردا امام نیاد، اگر فردا امام نیاد، مسلسلها بیرون میاد» و یا «وای اگر خمینی حکم جهادم دهد ـ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد» به خوبی روحیه مردم را در به مبارزه طلبیدن دشمن را نشان می داد.

در این اوضاع و احوال، فکر تحصّن اعتراضی روحانیان مبارز دانشگاه تهران (در تاریخ 8 بهمن 1357)، در جمع ما مطرح و در همان لحظات اولیه با شرکت دهها نفر از روحانیان که بعداً تعداد آنها به صدها نفر رسید، به سرعت شکل اجرایی گرفت.

مردم در حمایت از این تحصن به سوی دانشگاه به حرکت درآمدند و وقتی از سوی نیروهای نظامی مستقر در میدان انقلاب(24 اسفند)، متوقف شدند، شروع به درگیری و مقابله کردند که این کار در چند نوبت انجام شد. ولی سخت ترین درگیری در بعد از ظهر اولین روز تحصن روی داد که در نتیجۀ آن، عده زیادی شهید و مجروح شدند و مردم جنازه شهداء را به دانشگاه آوردند و در خیابانها گرداندند، آنها با عصبانیت شعار می دادند: «رهبران ما را مسلح کنید» در چنین شرایطی جمعیت زیادی هم در صحن و در داخل مسجد دانشگاه حضور داشتند که لازم بود هم آنها را مشغول بسازیم و هم کنترل کنیم تا حوادث تلخ دیگری روی ندهد.

به همین دلیل من نیز مثل جمع دیگری از دوستان، در اجتماع این مردم در مسجد سخنرانی کردم و با ارائه تحلیلی گفتم: «رژیم در مقابل فشار افکار عمومی داخل و خارج، نمی تواند زیاد مقاومت کند و در نهایت مجبور خواهد شد که با آمدن امام موافقت کند» و یکبار دیدم که جوانها بی محابا در معرض خطر اصابت گلوله قرار می گیرند. به میان جمعیت رفتم و عبای خودم را از دوش درآورده و در مقابل آنها ایستادم و به آنها گفتم، حق ندارید که چنین کارهایی بکنید و بعد هم آنها را همراهی کردم و آنها هم همانجا ماندند و شعار «رهبران ما را مسلح کنید» دادند.
امام دربارۀ این کشتارهای دسته جمعی در تهران و در چند شهر دیگر، اعلامیه ای (در تاریخ 9 بهمن 1357) صادر و تأکید کردند «تا دیروز محمدرضای خائن، ارتش را با آتش گشودن روی ملت و برادران و خواهران خود ننگین کرد، اکنون نوکر یا نوکران خائنش این خدمت به استعمار را به عهده گرفتند» و پس از تشکر از مردم برای تحمل این همه مصیبت و زحمت، افزودند «...من در اولین فرصت خودم را نزد شما می بینم تا در شادی و غم با شما سهیم باشم و با هم در صف واحد به اعمال عمال اجانب، خاتمه دهیم.»
منبع: کتاب امام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانی، صص:75-73