در روز ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ آیتالله سیدمحمود علایی طالقانی، از چهرههای شاخص انقلاب، دومین رئیس شورای انقلاب، نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب و عضو مجلس خبرگان قانون اساسی درگذشت. ضمن گرامیداشت یاد و خاطره آن مجاهد عظیم الشأن، خاطره ای در خصوص ایشان تقدیم حضور خوانندگان محترم می گردد:
مرحوم آیتالله طالقانی ارتباط خوبی میان زندانیان برقرار میکرد او سعی میکرد با اخلاق و سیره عملی زندانیان را جذب کند. آقای طالقانی در میان زندانیان ایجاد امید میکرد و آنان را برای فردایی بهتر آماده میساخت. حتی برای زندانیانی که در سطح پایین و از سواد کمتری برخوردار بودند سعی میکرد با بزرگ کردن نقاط مثبت آنها، مانع گوشه گیری و انزوای آنان شود و با شخصیت دادن به آنها وقتی از زندان آزاد شدند یک مبارز به تمام عیار باشند. یا در خیلی از موارد مرحوم طالقانی نقش مهمی در رفع اختلافات و کدورتهای داخل زندان داشت.
در همین رابطه خاطرهای از آقای علی بابابی یادم افتاد. او از اعضاء نهضت آزادی و در زندان شماره 4 با ما بود. علی بابایی قبل از پیروزی انقلاب یکی از اعضاء سازمان مجاهدین شد. بعد از آزادی از زندان به خارج از کشور فرار کرد و در آلمان هم مرد. او خیلی ادعا داشت، میگفت: انقلابی واقعی من هستم. هر کس که وارد زندان میشد او را سین جیم میکرد. یک روز پیشنهاد کرد که با هم صحبت کنیم. با هم رفتیم به حیاط و قدم زدیم. گفت: برای چه آقای خمینی در 15 خرداد این همه مردم را به کشتن داد ؟ خیلی ناراحت شدم. گفتم: تو چه میگویی؟ اصلاً نمیفهمی انقلاب یعنی چه؟ تو هنوز نمیفهمی اصلاً انبیای الهی برای چه آمدند؟ خیلی بیش از حد خودش صحبت میکرد، او را خرکشش کردم. به زور او را کشیدم آوردم زیر آلاچیق، همان موقع آقای طالقانی زیر همان آلاچیق که قبلاً گفتم مشغول نوشتن تفسیر بود. گفتم آقا اینها کی هستند؟ دور شما جمع شدند؟ آقای طالقانی چندین بار در زندان از این نوع افرادی که کنارشان بودند گله داشتند. من شاهد بودم دستهای خودشان را بالا آوردند و فرمودند: من برای دینم به زندان آمدهام.
این مجاهد نستوه یکی از شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی بود و سالهای عمر خود را در زندانهای رژیم وابسته شاه گذراند و در نهایت بزرگی و مقاومت، ایستادگی کرد. هر وقت اسمی از امام خمینی میآمد احترام فوقالعاده ای برای ایشان قائل بود. او قیام امام خمینی را یک قیام پیامبر گونه میدانست. آیتالله طالقانی در دوران زندان وجودش سازنده بود، سعی او بر این بود که گروههای مختلفی که به زندان میآمدند دور خودش جمع کند. بدین ترتیب آنها را جذب میکرد و در مسیر نهضت پیامبر گونه امام خمینی سوق میداد.
در قسمت جنوبی حیاط زندان آلاچیقی هم وجود داشت که آیتالله طالقانی تفسیر قرآن مینوشت. یک روز ایشان مرا خواستند و گفتند: خط شما خوب است، کنارمن باش و تفسیر من را پاکنویس کن. من هم با علاقهای که به آقای طالقانی داشتم تفسیر ایشان را پاکنویس میکردم. لذا در طول آن مدت یک جلد کامل تفسیر پرتوی از قرآن آیتالله طالقانی را من با خط پخته پاک نویس کردم. حتی از چاپخانه آمدند و حضوراً از پشت میلههای زندان از من تجلیل و تشکر کردند.
منبع: کتاب دیدار در نوفل لوشاتو (خاطرات آقای توکلی بینا)، صص:190-187