حضرت امام، هیچ گاه حاضر نبود برای مطرح شدن خود کوچکترین
اقدامی بکند، حتی برای چاپ رساله و دادن شهریه. یادم هست که ایشان
آمادگی نداشتند که شهریه بدهند. روزی حججاسلام آقایان مسعودی
خمینی و شیخ حسن صانعی به بنده فرمودند که خوب است شما که مورد
لطف امام هستید، با ایشان صحبت کنید شاید قبول کنند که شهریه به
طلاب بدهند. پر واضح است که مرجعیت بدون دادن شهریه عادةً ممکن
نیست. ابتدا که حقیر به ایشان عرض کردم، قبول نکرده و فرمودند
دیگران شهریه خواهند داد. حقیر به ناچار با آیتاللّه امینی و آیتاللّه
منتظری صحبت کردم و آقایان هم با حضرت امام صحبت کردند و
مقداری ایشان را راضی نمودند.
حقیر از آنجایی که تشخیص داده بودم لازم است که زعامت مسلمین
به دست ایشان باشد و زعامت و مرجعیت بدون مقدمه و بدون دادن
شهریه عادةً غیر ممکن است، لذا خوب به یاد دارم که دفعه بعد که
خدمتش رفتم و جدیت و اصرار زیاد نمودم، به ناچار با گریه به ایشان
قبولاندم که هر چه ایشان دارند، شهریه بدهند. آن روز فرمودند حدود
دوازده هزار تومان موجود دارم. قرار شد بقیه را بنده تأمین کنم. ابتدا
قرض قبول نفرمودند. بنده عرض کردم مقداری وجوهات تقدیم میکنم
و مقداری هم به عنوان قرض که خودم شما را بریالذّمه مینمایم.
خلاصه با آنهمه واسطه فرستادن و التماس کردن و زاری نمودن، قبول
فرمودند که پولی حقیر خدمتشان تقدیم دارم و خلاصه شهریه اول را
آغاز نمودند که بحمداللّه بعداً مرتب داده شد. به نجف اشرف هم با چه
مشکلاتی پول فرستاده میشد. روزی نجف به حضورشان مشرف شدم و
از طریق مکه مقداری معتنابه اسکناس یکهزاری و پانصد تومانی
خدمتشان بردم. بانهایت بیاعتنایی وقتی دستمال پول را گذاشتم، فرمودند
اینها چیست؟ عرض کردم وجوهات. فرمودند: خودت لازم نداری؟
عرض کردم خیر. به قدری به مادیت بیاعتنا بودند که بنده در طول عمر
ندیدم کسی را اینچنین بیاعتنا به مادیت.
منبع: صحیفه دل، ص131
.
انتهای پیام /*