امام برای افراد مسن بویژه علما و بالاخص کسانی که با ایشان سابقۀ همنشینی
علمی داشتند احترامی خاص قائل بودند. گرچه احیاناً برخی از آنان با مسائل سیاسی
نهضت و خود امام از این جنبه میانۀ خوبی نداشتند. امام معمولاً در زمانبندی و جدول
کارها برای امور دفتر تقدمی قائل بودند و معمولاً بعد از انجام کارهای دفتر و مُهر شدن
قبوض، افراد دیگر را به حضور میپذیرفتند. یک روز، هنگامی که ما در خدمت
حضرتشان مشغول کارمان بودیم، فرمودند: «ببینید آقایان آمدهاند یا نه».
منظور امام از آقایان، چهار نفر از علمای معمّر و قدیمی تهران بود که قرار بود آن
روز به ملاقات بیایند. هنگامی که به عرض رسید که آقایان به در حسینیه رسیدهاند،
فرمودند: «کارها را بگذارید برای بعد، آقایان معطل نشوند.»
قبضها را جمع کردیم و برخاستیم، آقایان به آستانه بیت رسیده بودند. به جای آنکه
اول به دفتر بروند، به طرف بیت هدایت شدند. در فاصلهای که این پیرمردها آهسته،
آهسته به طرف اتاق امام نزدیک میشدند، معظمٌ له نیز برخاستند (قبا، عبا، عمامه)
پوشیدند. محاسنشان را روبهروی آینه شانه زدند و برای ورود آقایان آماده شدند و این
در حالی بود که همه میدانستند امام حتی در ملاقات با سران و بسیاری از
شخصیتهای داخلی و خارجی در سالهای اخیر، بدون قبا و با شبکلاه بودند و روی
پاهایشان را نیز با شمد میپوشانیدند. به هرحال آقایان وارد شدند. امام تمام قامت بلند
شدند و با یکایک آنان معانقه کردند. برای اولین بار دیدیم که امام روی کاناپه
مخصوصشان ننشستند و با جمع آقایان روی زمین نشستند و با آنان مشغول گفتگو
شدند.
منبع: در سایه آفتاب؛ ص 100
.
انتهای پیام /*