در زمان مرحوم آقای بروجردی که رژیم پهلوی میخواست مجلس مؤسسان را
تأسیس کند به یک روحانی هم برای حضور در این مجلس نیاز داشتند، یک سید منبری
در قم به نام سید برقعی را به این مجلس دعوت کردند، آقای بروجردی هم در این باره
چیزی به او نگفت. او هم به تهران رفت و در رادیو مصاحبه کرد و گفت من نماینده
روحانیت هستم که از قم آمدهام و از ملاقات با شاه و ملکه خاطراتی دارم که هیچوقت
فراموشم نمیشود. این را هم بگویم امام وقتی روضه داشتند آقای برقعی را به عنوان
منبری آخر مجلس خودشان دعوت میکردند. به امام عرض کردم: آقا، ایشان با دستگاه
همکاری میکند چرا شما ایشان را به اینجا دعوت میکنید؟ مردم به خاطر سوابق او از
این دعوت ناراحت هستند. امام فرمودند: «من او را برای حفظش دعوت میکنم که
انحرافش بیش از این نشود. اگر ما او را دعوت نکنیم به طرف دستگاه میرود.» بعد
خود امام دوبار، این قضیه را برای من شرح دادند که وقتی این مطلب را در رادیو از او
شنیدم، تب مالت داشتم و در خانه افتاده بودم، او را خواستم و به او گفتم این چه
حرفی بود که شما در رادیو زدی؟ انکار کرد و گفت: من نگفتم نماینده روحانیت قم
هستم، بلکه گفتهام من نمونه روحانیت قم هستم. (البته خلاف میگفت) بعد امام به او
فرموده بودند اگر تو گفتهای من نمونه هستم پس باید در مسجد اعظم بالای منبر بروی
و بگویی من نگفتهام نماینده روحانیت قم هستم بلکه گفتهام نمونه هستم. ولی اگر
نگفتی من خودم در مسجد اعظم منبر میروم و آنچه را که بخواهم میگویم. بعد امام
فرمودند: «او هم ناچار شد در مسجد اعظم منبر برود و انکار کند و این باعث شد که از
آن پس تکیهاش به دستگاه نباشد.» امام فرمودند: «من او را نگهداشتم که دیگر در
مجالسی نرود و حرفهایی در تأیید شاه بزند».
منبع: برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج5، ص23
.
انتهای پیام /*