امام تمام وقتشان را صرف درس و مطالعه و رسیدگی به مسائل و بررسی روایات و
گفتار علما می کردند و درس پخته و شسته و حلاّجی شده ای تحویل شاگردان
می دادند. یعنی بازدهی یک درسشان شاید به اندازۀ یک هفته درس دیگران بود و به
قدری مهارت داشتند که شاید من در طبقۀ ضعیف شاگردان آن درس بودم. افرادی
بودند که از من بسیار بالاتر بودند. آنها در درس سؤال می کردند، امام هم مطلب را
می شکافتند و جواب آنها را می دادند و آنها هم می رفتند سر مسأله ای دیگر. مثلاً امام از
مسأله ای دربارۀ نماز بحث می کردند و همۀ ما هم در آن باره مطالعه و بحث می کردیم،
اما شاگردی می رفت سر یک مسألۀ دیگر در باب زکات، حج یا طهارت تا نظیر بیاورد
که مثلاً آن مسأله آنطور است، پس اینجا باید اینطور باشد. در این مواقع امام
نمی گفتند که «سر آن مسأله برسیم، جواب شما را می دهم.» آنجا هم حضور ذهن
داشتند و جوابش را می دادند. ما تعجب می کردیم که ایشان تا چه اندازه به مسائل
احاطه دارند که مسائل خارج از موضوع و خارج از بحث روز را هم جواب می دادند.
منبع: پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 82
.
انتهای پیام /*