به پیشنهاد امام اعلامیهاى به امضاى گروهى از علما علیه شاه تنظیم شده بود. امام
مرا احضار فرموده و هزار تومان به من دادند و گفتند این اعلامیه را میبرى و به مقدار
زیاد تکثیر میکنى و مىآورى. در آن موقع هزار تومان پول زیادى بود. آمدم تهران و
اعلامیه را تکثیر کردم و بعد اعلامیهها را با یک ماشین سوارى به قم رساندم و یکسره
بردم منزل آقا. به هر که آنجا بود چند دسته اعلامیه دادیم که ببرد. طولى نکشید که در
بازار قم و در مدرسه فیضیه اعلامیه مذکور پخش شد. ساواک مطلع شد و میخواست
بداند که منشأ کجاست؟ قهراً آنها در اطراف خانه آقا قدم میزدند. من از خانۀ آقا آمدم
بیرون. سر کوچه که رسیدم رفتم یک روزنامه اطلاعات خریدم و به بهانۀ رساندن روزنامه
به خانۀ آقا برگشتم و خبر دادم که کوچه خیلى شلوغ است به آقا عرض کردم البته من
نمیترسم که شما را بگیرند من دلم براى اعلامیهها میسوزد که خیلى زحمت کشیدم.
آقا فوراً سکینه خانم، کارگر خانم را صدا کردند و عباى خودشان را پهن کردند و
اعلامیهها را در آن عبا گذاشتند و به آن خانم دادند و گفتند اینها را ببرید چند پشت بام
آنطرفتر و چند سنگ هم روى آنها بگذارید.
منبع: مجله ندا – ش 1 - ص 35 و 36
.
انتهای پیام /*