همانطور که مىدانید، از جمله اولین و مهمترین دستورات عراقىها به ما این بود که
اجتماع و دور هم نشستن سه یا چهار نفر از اسرا در آسایشگاه ممنوع است. تا دو نفر
مسألهاى نبود، ولى اگر سه نفر به بالا مىشد و نگهبانهایى که از پشت پنجره رد مىشدند
آن را مىدیدند، همه را به زندان مىبردند و کتک مفصلى مىزدند. این یک قانون بود و
به هر اردوگاهى هم که مىرفتیم بر آن تأکید مىشد. به قول خودشان: تجمع ممنوع بود.
با این حال، ما با اتخاذ برخى تدابیر و قرار دادن نگهبان در کنار پنجرهها، برنامهها و
جلسات خود را برگزار مىکردیم. زمانى که نگهبان عراقى از کنار پنجره رد مىشد و
مىرفت تا دور دیگرى در اردوگاه بزند، حدوداً یک ربع ساعت طول مىکشید. در ظرف
این ربع ساعت، جلسات ما برگزار مىشد؛ که طى آن یک نفر براى همه صحبت مىکرد.
بعدها، دیدیم اگر تجمع کمتر باشد بهتر است، لذا کلاسها را در گروههاى کوچکتر
برگزار مىکردیم؛ کلاسهاى قرآن و نهج البلاغه و... .
سخنان امام هم از کسانى که صحبتهاى امام را به یاد داشتند یا از اسرایى که تازه
مىآمدند و اخبار ایران و صحبتهاى امام را در یاد داشتند جمعآورى مىشد. بچهها آنها
را روى کاغذهاى سیگار مىنوشتند و در جلسات آسایشگاه مىخواندند. گاه نیز از
روزنامههاى عراقى که سخنان امام را براى نقد یا به غرض دیگرى درج مىکردند، اصل
سخن را مىگرفتیم و آن را میان بچهها توزیع مىکردیم و متوجه صحبتها و مواضع تازه
امام مىشدیم. البته، ما مدت کوتاهى در اردوگاه رادیو هم داشتیم و از طریق رادیو، کاملاً
در جریان اخبار ایران و خصوصاً سخنان امام قرار مىگرفتیم.
منبع: رنج غربت؛ داغ حسرت، ص158
.
انتهای پیام /*