یادم هست در اردوگاه هجده، روزى بچه ها به درخواست توهین به امام اعتراض منطقى کردند و گفتند: ما این کار را نمىکنیم و اصلاً چه فایدهاى در این کار هست و حالا که امام فوت کرده به چه دلیل شما اینقدر اصرار دارید؟ و...
آن روز، یک افسر استخباراتى آنجا بود که شاید خودش قصد تعریف از امام را نداشت، ولى با حرفى که
زد معلوم شد عظمت امام را درک کرده است. او گفت: امام شما یک فرد معمولى و یک شخص عامى نبود که با مرگش همه چیز تمام شود، بلکه او یک فکر و یک اندیشه بود. بهاصطلاح خودش مىگفت: او معمار ساختمانى بود که بعد از مرگ هم باقى مانده و
هنوز پا برجاست. خلاصه، با این حرفى که زد، بدون اینکه بخواهد، از امام به بزرگى یاد کرد.
در اسارت، ما به طور خاص براى ترویج اندیشههاى امام برنامهاى نداشتیم، ولى چیزى که عیان بود این بود که رفتار اسراى ایرانى خود به خود این کار را انجام مىداد و حضور بچهها در آنجا نشانه عشقشان به امام و به اصطلاح پایبندى آنان به عقاید امام
بود. ما درباره شخصیت امام باهم زیاد صحبت مىکردیم. همچنین، مراسم ختم و سخنرانىاى که بعد از رحلت امام برگزار مىشد، همه در راستاى ترویج اندیشههاى امام بود.
منبع: رنج غربت؛ داغ حسرت، خاطرات آزادگان از دوران اسارت، ص228.
.
انتهای پیام /*