امام از نظر سیاسى در ترکیه محدود شده بودند. مقامهاى ایرانى و ترک براى آنکه ایشان را خانهنشین کنند و از هرگونه ارتباط با مردم مسلمان ترکیه باز دارند، به ایشان فشار آوردند که لباس روحانى را از تن در آورند.
رژیم ایران براى اینکه امام از آن محدوده خارج نشوند و به میان مردم نروند، به ایشان گفتند: «شما نمىتوانید به داخل اجتماع بروید. به خاطر اینکه لباس روحانى ممنوع است و دولت ترکیه به لباس متحد الشکل عنایت دارد. اگر مىخواهید به اجتماع
بروید؟ باید لباس ترک به تن کنید.»
به این ترتیب، امام را مجبور کردند که لباس روحانى را از تن بیرون بیاورند و لباس ترک را بپوشند، به امید آنکه شاید همین تغییر لباس باعث بشود که امام دیگر میان اجتماع ظاهر نشوند؛ ولى امام علىرغم این توطئه با همان وضع مىآمدند، قدم مىزدند و به خیابان مىرفتند.
یکى از گزارشهاى سرهنگ افضلى که همراه امام به ترکیه رفته بود، این بود که ایشان مرتب بیرون مىروند و قدم مىزنند و این وضع نگران کننده است و نباید ایشان را تنها گذاشت.
امام در جواب نامه یکى از دوستانشان نوشته بودند: دولت ایران مىخواست که در ترکیه خیلى به من بد بگذرد؛ اما ملت ترکیه به من احترام کردند، خوش گذشت.
معلوم شد افرادى که در بورسا امام را شناخته بودند، خیلى به امام احترام گذاشته بودند و به امام «بابا» مىگفتند.
منبع: پا به پاى آفتاب، ج3، ص154
.
انتهای پیام /*