در قم جلسه اى به نام هیأت مدرسین تشکیل شده بود که در آن بزرگان و علما و فضلا گرد مىآمدند و درباره صدور اعلامیه آقایان و چاپ و انتشار آنها در سراسر کشور گفتگو مى کردند و تصمیم مى گرفتند.
بعضى از حاضران این جلسه عقیده داشتند، امام خیلى تند و داغ عمل مىکنند و از آن بیم داشتند که دیگر مراجع نتوانند با ایشان کنار بیایند، این را بعضى از خود آنها هم گفته بودند، از این رو بعضى گفتند: خوب است یکى از ما این مطلب را به آقاى خمینى بگوید و پاسخ بیاورد.
شهید سید محمدرضا سعیدى گفت من رفتم و همین را به آقاى خمینى گفتم، ایشان به من فرمودند:
«من خوابى دیده ام که آتش روشن شده و انگار تمام ایران را -که به صورت نقشه جغرافیا مىدیدم- در برگرفته است. هر چه فریاد کشیدم بیایید کمک کنید آتش را خاموش کنیم، کسى نیامد. خودم عبایم را در
آوردم و به آتش زدم و آب به روى آن ریختم که با زحمت توانستم آن را خاموش کنم.»
شهید سعیدى مىگفت: حاج آقا افزودند:
«من این خواب را این طور تعبیر مىکنم که این بلوا ادامه دارد و به آسانى پایان نمى یابد. شعله آتشى روشن شده و همه کشور را فرا مى گیرد؛ و تنها من هستم که باید این آتش را خاموش کنم. حال هر کدام از آقایان که مىخواهند با من باشند و هر کس نخواست نباشد.»
منبع: سبوى نور،(خاطراتى از کرامات امام خمینى «س»، به کوشش غلامعلى رجایى، فرامرز شعاع حسینى، ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینى(س)،چاپ اول، خرداد85، ص4
.
انتهای پیام /*